زمان زیادی از افتتاح خانه DS ایران نمیگذرد. این مجموعه، بهعنوان نمایندگی رسمی برند DS، که زیرشاخه لوکس سیتروئن محسوب میشود، آغاز به کار کرده و طیف حدود ۲۰۰ میلیون تومان بازار کشور را نشانه گرفته است. در حال حاضر دو مدل بهروز ۵ و ۶ در سبد فروش قرار دارند که هردو قبلاً طی مراسمی رسمی برای بازار ایران رونمایی شدهاند. اخیراً فرصتی پیش آمد تا مدل ۵ را بررسی کرده و ساعاتی را به تجربه رانندگی و آزمایش فنی آن بگذرانیم.
در اولین برخورد با DS 5 دو چیز به ذهن خطور میکند: اغراق در طراحی ظاهری و ترکیبِ شالودهای از کلاسهای هاچبک، فستبک و شوتینگبریک در فرم کلی بدنه. به راحتی نمیتوان گفت که در کدام دسته قرار میگیرد، اما در نظر گرفتن آن بهعنوان یک هاچبکِ کشیده راحتترین گزینه است.
در نمای جلو، حرف اول را همان اغراق میزند. حالت پفدار کلی، چراغهای بزرگ، نوار کرومی نسبتاً ضخیم دور جلوپنجره و بالای چراغها (که تا پشت ستون A عقب آمده)، دو فرورفتگی سیاهرنگ U شکل که چراغهای LED و مهشکن را درون خود جای دادهاند، دو خط برجسته روی کاپوت و ورودی بزرگ هوا که در مرکز سپر به موازات جلوپنجره تعبیه شده، همه و همه بوی اغراق میدهند؛ البته از نوع تقریباً دوست داشتنی آن. هماهنگی این قسمت خوب است و در مجموع زیبا به نظر میرسد. نشان بزرگ DS در مرکز جلوپنجره مشکیرنگ خودنمایی میکند. گرافیک درون چراغها اخمو و خشن بوده و بهنوعی در امتداد خطوط و انحنای بدنه قرار میگیرد. نوار کرومی عریضی از گوشه جلویی چراغ شروع شده و پس از ادامه در طول کاپوت، به عجیبترین قسمت طراحی خارجی خودرو میرسد؛ جایی در پشت ستون A که پنجره جلو به دو قسمت تقسیم شده تا دید بهتری در اختیار راننده قرار گیرد! مشخص نیست که چرا ستونها و شیشه جلو بهگونهای طراحی شدهاند که کار به اینجا بکشد؛ اما هرچه که باشد نتیجه چندان رضایتبخشی نداشته است.
در زیر محل پلاک، بخش مشکیرنگی دیده میشود که در مرکز یک چراغ خطر قرمزرنگ دارد و دو خروجی نسبتاً ذوزنقهای سامانه اگزوز از دو انتهای آن سر برآوردهاند. بیش از این چیز دیگری در نمای عقب به چشم نمیخورد و بهطور کلی سادهتر، معمولیتر و در عین حال جذاب است.
یکی از بهترین عناصر طراحی بیرونی (و نیز داخلی) ۵، سقف پانورامای ۳ تکه است. این قسمت از بیرون بهصورت یکدست مشکی دیده میشود و ظاهر بسیار شیک و دلچسبی دارد. ایجاد ۳ قسمت مجزا باعث شده تا راننده، سرنشین کناری و سرنشینان ردیف عقب بتوانند سقف را بهصورت مستقل برای خود باز و بسته کنند. همچنین ادغام سقف در شیشه عقب و بهنوعی در ستون C به میزان زیادی در جذابیت کلی بدنه مؤثر بوده و حس لوکس بودن در بیننده القا میکند.
برای سوار شدن نیازی به کلید ندارید. به محض نشستن روی صندلی راننده، حالت بسته و نسبتاً خفه اتاق شما را فرا میگیرد و اصلا خبری از فضا (به معنی راحت آن) و فراخ بودن نیست. به نظر بنده، همین نکته اولین ویژگی منفی فضای داخلی ۵ است و بههیچوجه راهی برای گریز از آن وجود ندارد.
طرح بند ساعت قسمت مرکزی نشیمن و تکیهگاه صندلی حس راحتی رضایتبخشی ایجاد میکند. لبههای برآمده نشیمن، رانها را در بر میگیرند، اما تکیهگاه از این ویژگی حساس بیبهره است. در تصویری که دقیقاً از نقطهی دید راننده گرفته شده، به وضوح مشخص است که با استفاده از یک زبان طراحیِ هوشمندانه، تقریباً تمامی ادوات و دکمهها بهراحتی در دسترس راننده قرار داشته و نیازی به تغییر موقعیت حس نمیشود؛ البته بجز دکمه روشن و خاموش کردن پیشرانه و نیز فلاشر، که مخصوصاً برای دومی باید خود را به جلو بکشید. طراحی کلی کنسول میانی و داشبود راننده محور است و شیب بسیار ملایمی به طرف چپ دارد. حائل سمت راست کنسول نیز بر همین نکته صحه گذاشته و بهنوعی فضای سرنشین کناری را از راننده جدا میکند.
کنترل سامانه صوتی و مکالمه تلفن همراه، با دکمههای روی فرمان قابل انجام است. پشت فرمان در سمت راست خروجی مخصوص شارژ ریموت و در سمت چپ ادواتی ازجمله تنظیمکننده آینههای جانبی جای گرفتهاند. دستهدنده، جا لیوانی، ترمز دستی هوشمند و چند دکمه مربوط به پنجرهها و… در کنسول میانی قرار دارند. داشبورد کنترلکنندهها و خروجیهای سامانه تهویه دو منطقهای، پخش، نمایشگر، دکمه فلاشر، ساعت آنالوگ و دکمه روشن و خاموش کردن پیشرانه را در دل خود دارد. برای باز و بسته کردن سقف و تنظیم هدآپ دیسپلی نیز باید سقف بهاصطلاح کاکپیت (Cockpit) را نگاه کنید.
نشاندهندههای پشت فرمان شامل ۳ نمایشگر متوسط میشود که عقربه سرعتشمار در نمایشگر وسطی جای داشته و اطلاعات دیگر در دو نمایشگر اطراف آن ارائه میشوند. چند نکته درمورد مجموعه این قسمت قابلذکر است: مجموعهای که روبروی راننده قرار دارد بهگونهای است که نقش بسزایی در القای آن حسِ بسته بودن ایفا میکند. دو دایره مشکیرنگ در پایین داشبورد وجود دارد که دمای بخش راننده و سرنشین را نشان میدهد. نمایگشر در نگاه نخست کوچک به نظر میآید اما واقعاً کاربردی است. ساعت آنالوگ کاملاً ناهماهنگ با سایر اجرا بوده و انگار که به زور در بالاترین نقطه جای داده شده است. محل جا لیوانی چالش برانگیز است و میتواند حین رانندگی اذیتتان کند.
دکمه استارت را میفشارم. نمایشگرهای پشت فرمان فعال شده و صدای بسیار خفیفی از پیشرانه شنیده میشود؛ بهطوری که اگر تمرکز کافی نداشته باشید قادر به شنیدن آن نخواهید بود. بهشخصه و بدون هیچ اغراقی حتی پس از پایین آوردن پنجره سمت راننده، با توجه به ترافیک و شلوغی خیابان به سختی صدا را تشخیص دادم و برای شنیدن آن دست به دامن پدال گاز شدم. بیصدایی کابین از همان لحظه مرا مجذوب خود کرد. پس از بستن کمربند و قرار دادن جعبهدنده در حالت خودکار (D) از پارک خارج شده و به آرامی شروع به حرکت کردم.
هنگام تنظیم آینههای جانبی متوجه دومین نکته مثبت DS 5 شدم که آن، اندازه خوب همین آینهها و ایجاد حس تسلط بر اطراف بود. در همان آهنگ ملایم حرکت، دندهها خوب و هوشمندانه سبک میشدند و صدای ناهنجاری که ناشی از عدم تعویض بهموقع باشد شنیده نمیشد. گرچه، اگر هم چنین چیزی وجود داشت بازهم شنیدن صدای پیشرانه کار آسانی نبود! در همین ابتدای کار آرامش بسیار خوب کابین خودش را ثابت کرد و حس رضایتی که از همان ابتدا به سراغم آمده بود هرلحظه شدت گرفت. در نزدیکی یک خروجی با فشار بر پدال ترمز دندهها بهخوبی سنگین شدند اما در D2 ثابت مانده و ۱ نشدند.
به اولین سربالایی تند که رسیدیم علیرغم حس عدم اطمینانی که بخاطر سرعت کم خودرو و حضور ۳ سرنشین داشتم فشار را بر پدال گاز بیشتر کردم. در کمال ناباوری (شاید تنها برای بنده!) خودرو کشش بسیار خوبی از خود نشان داد و سربالایی را با قدرت پشت سر گذاشت. رضایت از عملکرد خوبش باعث شد تا تصمیم بر به چالش کشیدن بیشترِ آن بگیرم، اما به محض ورود به بزرگراه صدر ترافیک پرحجم مانع انجام این تصمیم شد؛ که البته توفیقی بود اجباری برای بررسی نکته ای دیگر! با قرار گرفتن در سیل خودروها راه از هر طرف بسته بود و پیوسته مجبور به توقف و حرکت دوباره بودیم. همین باعث شد تا بیشتر روی ابعاد و حس هدایت آن در چنین وضعیتی تمرکز کنم. این نکته را یادآور میشوم که خیلی زود به اندازه خودرو عادت میکنید و نگرانی خاصی از این که مبادا برخوردی صورت بگیرد نخواهید داشت. در ترافیک همهچیز خوب بود و به لطف پدال گاز بسیار نرم (و البته گاهی اوقات کم دقت) و فرمان دقیق هیچ مشکلی وجود نداشت.
به محض حضور خودرویی در نقاط کور گوشههای عقبی خودرو، سامانه هشدار نقاط کور فعال شده و بهوسیله چراغ چشمکزن نارنجی رنگی روی آینه همان سمت، راننده را آگاه میکند. دقت عمل این سامانه نقطه قوت دیگری است که رانندگی با DS 5 را آسانتر میسازد. جعبهدنده وظیفه خود را هوشمندانه انجام داده و کاملاً بهموقع دندهها را سبک یا سنگین میکرد. تعویضها آنقدر نرم و آرام صورت میگرفت که در صورت عدم توجه به نمایشگر پشت فرمان، عملاً متوجه آن نمیشدید. دقت فرمان بسیار خوب بود و در تلفیق با نرمی بسیار دلچسبش حس آرامشبخشی را ایجاد میکرد که برای رانندگی در چنین موقعیتی (مخصوصاً هنگام خستگی) نکته بسیار ممتازی به حساب میآید.
بااینوجود، نکات منفی هم به چشم میخوردند. ترمزها آنطور که باید و شاید قوی نیستند و باید کمی زودتر از موعد پدال را بفشارید چون در غیر این صورت با خودروی جلویی برخورد خواهید کرد. عملکرد سامانه کمی تأخیر دارد و پس از چند ثانیه نیروی اصلی را به چرخها وارد میکند. از طرفی اصلا امیدی به شیشه عقب نداشته باشید، چراکه بسیار کوچک بوده و به لطف طراحی جالب (!) قسمت انتهایی اتاق، تقریباً غیرقابل بهرهبری است. آینه مرکزی نیز کوچک، و بیش از اندازه در جای خود محکم است؛ بهگونهای که اولین بار که با دست خود سعی در تنظیم آن داشتم، هیچ تکانی نخورد و با این حس که “خب پس برقی است” به دنبال دکمه مخصوص آن گشتم!
پس از بازتر شدن مسیر نگاهی به آیندهها انداخته و پدال گاز را تا نزدیک به انتها پایین بردم. صدایی بم و خشدار از اگزوزها برخواست و آرامش اتاق را برهم زد. جعبهدنده با واکنشی بسیار سریع و بسیار دقیق از از D3 به D2 آمد. دور پیشرانه پیوسته درحال افزایش بود و صدا هرلحظه بیشتر میشد. تأخیر توربو مکث کوتاهی را در لحظات اول ایجاد کرد اما پس از آن شتابگیری منطقی بود. فرمان هنگام تغییر خط حرکت دقیق عمل کرد و هیچگونه حس بیاعتمادی نداشت؛ گرچه زیاد هم بدان فشار نیاوردم. به مدد آینههای جانبی از باز بودن فضای عقب خودرو اطمینان حاصل کرده و پا را روی پدال ترمز گذاشتم. واکنش کمتر از حد انتظار بود و با وجود اینکه فاصله توقف را اندازه نگرفتیم، این حس به بنده منتقل شد که متراژ ایستِ کامل بیشتر از آن چیزی است که باید باشد. گویا حتماً باید پدال را تا انتها پایین ببرید تا اتفاق بهتری بیفتد!
در همین اثنا سامانه تهویه دومنطقهای فضای بسیار مطبوعی را ایجاد کرده بود. نشاندهندههای دایرهای که پیشتر بدانها اشاره شد، دمای بخش راننده را ۱۶ و بخش سرنشین کناری را ۱۵ درجه نشان میدادند. عملکرد قوی آن هنگامی برایمان کاملاً محرز شد که تنها برای چند لحظه خاموشش کردیم تا کمی بیشتر با تنظیمکننده جالبش آشنا شویم.
خوب که وارسیاش کردیم نوبت به آزمایش سرعت رسید. زمانی که اطرافمان کمی خلوتتر شد، پدال گاز را فشرده و سرعت را بیشتر کردم. عدد روی هدآپ دیسپلی بیشتر و بیشتر میشد اما اتاق همچنان آرام بود؛ بهطوری که در سرعت ۱۴۰ کیلومتر بر ساعت اگر حواستان نباشد، اصلاً باورتان نخواهد شد که خودرو با چنین سرعتی در حال حرکت است. این از دیگر ویژگیهای مثبت DS 5 بود. سرعت را کم کرده و تصمیم به ثبت شتاب اولیه گرفتیم. پس از توقف کامل در حاشیه بزرگراه و خاموش کردن سامانه تهویه، در حالت خودکار، پدال را تا ۹۰ درصد پایین برده و شروع به حرکت کردیم. متأسفانه خبری از کنده شدن نبود و در لحظات اول، تأخیر توربو به وضوح حس شد. پس از ۲ الی ۴ ثانیه دوباره همان صدای دوستداشتنی طنینانداز شده و با بلوغ زمانسنج به عدد ۱۰، سرعت به ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت رسید. درست است که دقت زمانسنجی ما ایدهآل نبود، اما بهشخصه شتابگیری DS 5 ناامیدم کرد و با انتظاراتم فاصله زیادی داشت. سرعت را کم کرده و وارد خروجی شدیم. پایداری خودرو در طول رَمپ خوب بود و حتی سرنشین عقبی که کاملاً در وسط نشسته بود به هیچ طرفی متمایل نشد. شیبی طولانی و نسبتاً تند در مقابلمان بود. بیشتر گاز داده و پیشرانه را تحت فشار قرار دادم. سرعت به ۱۲۴ کیلومتر بر ساعت رسید. کشش خودرو تاحدودی کم شد و حس کردم که اگر همینطور ادامه بدهیم کمتر هم خواهد شد! با قرار گرفتن در سرپایینی کمی سرعت را بیشتر کرده و سپس محکم ترمز کردم. عملکرد سامانه مثل قبل ناامیدکننده بود و مرا به یاد خودروهای وطنی (!) انداخت که وقتی در سرعتهای بالا ترمز میکنید احساستان این است که “الان میکوبم بهش”!
پس از توقفی کوتاه، با قرار دادن دسته دنده خوش دست و چرمی-فلزی روی M، جعبهدنده را به حالت دستی درآوردم. بار دیگر به سمت همان سربالایی نفسگیر روانه شدیم. دور پیشرانه در دنده ۱ قبل از تعویض تا ۵۰۰۰ بالا رفت. کشش در حالت دستی بیشتر از حالت خودکار بود. حس شتابگیری با این هاچبکِ بلند واقعاً خاص و دلپذیر است؛ البته نه از نظر زمان. اما یک نکته وجود دارد؛ اگر دنده را آنقدر تعویض نکنید که دور پیشرانه بیشازحد (از نظر خودرو) زیاد شود، جعبهدنده خودش این کار را انجام خواهد داد. به همین علت، بهصورت خودکار از دنده ۲ به ۳ رفت و متعجبمان کرد. در دنده ۴ سرعت به ۱۳۰ کیلومتر بر ساعت رسید و خودرو سرحالتر از قبل عمل میکرد. جالب اینجاست که آرامش اتاق در هیچیک از این حالات برهم نمیخورد و تنها چیزی که فرق میکرد نوای خروجیهای سامانه اگزوز بود. در کل اینطور به نظر میآید که در وضعیت دستی چون اختیار عمل اکثراً دست راننده است و میتواند تا دورهای بالاتری بتازد، پیشرانه کشش بیشتری از خود نشان میدهد؛ درواقع مشکل حالت خودکار این است که کمی زود اقدام به سبک کردن دنده میکند.
بار دیگر در جایی نسبتاً خلوت اقدام به شتابگیری کردیم. بجز وضعیت جعبهدنده، همهچیز با دفعه قبل یکسان بود. اینبار هم DS 5 (به دلیل تأخیر توربو) پس از گاز خوردن از زمین کنده نشد، ولی پس از ۹ ثانیه به مرز ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت رسید و کمی امیدوارمان کرد. پس از کاهش سرعت تصمیم گرفتم کمی به مانور دادن و ارزیابی حرکات بدنه و اتاق بپردازم. با تغییر خطهای ناگهانی و کمی زیادهروی در بازی با فرمان، اتفاق خاصی در پایداری خودرو رخ نداد. سامانه تعلیق منطقی و متوسط عمل میکرد و تکان یا نیروی جانبی شدیدی به سرنشینان وارد نمیشد. ثبات و متانت اتاق قابل تحسین بود و عملکرد دقیق و قرص فرمان آن را لذتبخشتر میکرد. مجموعاً میتوان گفت رفتار خودرو در چنین شرایطی راضیکننده است و دلسردتان نمیکند (گرچه انجام چنین حرکاتی مخصوصاً داخل شهر هرگز توصیه نمیشود).
در مسیر برگشت به محل حرکت، همهچیز آرام، بیصدا و دلنشین بود. به لطف سامانه تهویه بسیار خوب اصلا متوجه گرمای هوا نبودیم. معکوسهای فوقالعاده دقیق و بهموقع جعبهدنده هنگام فشردن ناگهانی پدال گاز آنقدر برایم لذتبخش بود که چندین بار در صحبتها بدان اشاره کردم. سامانه صوتی با کیفیت صدای بسیار خوب، تفکیک صدای عالی و حجم صدای بالا هرچه بیشتر باعث لذت بردن از موسیقی میشد (گرچه طبیعتاً با نمونههای گرانقیمتتر و سطح بالاتر فاصله داشت). سقف پانورامای ۳ تکه هم ویژگی بسیار جالبی بود که میتوانستیم از طریق آن فقط برای خود و بدون ایجاد مزاحمت برای سایر سرنشینان، کمی آفتاب در هوای سرد اتاق داشته باشیم! تمامی اینها فضا را بهگونهای رقم زده بودند که اصلاً نمیخواستیم ترافیک تمام شود و وقت خداحافظی با این جسور فرانسوی فرا برسد.
حامد ف
۲۸ مرداد ۱۳۹۵با این قیمت اصلا نمیارزه ، و مطمئنا طرفدار و بازار پر رونقی نخواهد داشت … حدود 150 – 160 میارزه …. همونطور که محصولات ولوو با اون عظمت و اعتبار ، نتونستند در ایران موفق باشند و زمین خوردن ( به علت گرون بودن غیر منطقی … ) … الان اگر رنو تالیسمان حول وحوش 180 وارد بازار بشه کی میاد این همه پول واسه این هاچ بک بده ؟؟؟
یا مثلا اگه یه روزی ماکسیما2017 وارد بشه یا مثلا مزدا 6 و …
در کل به نظر من موفق نخواهد بود ….
Noble
۲۸ مرداد ۱۳۹۵در بازه ی قیمتی 200 تا 300 تومن برند لوکسی در ایران نداریم. واسه همین DS شاید یک چند تایی بفروشه. ولی اگه GENESIS زودتر راه بیافته و تا 1 یا 2 سال دیگه به ایران بیاد کار DS رو تموم شده میدونم.
uss zumwalt DDG-1000
۲۸ مرداد ۱۳۹۵درایران قیمت بین 200 تا 300 میلیون بیشتر روی ماشین های کره ای میشه مانور داد و البته بعضی ماشین های ژاپنی هم میشه گرفت مانند تویوتا کرولا و یاریس
کره ای هم سانتافه -توسان-جنسیس-ازرا گرنجور-اسپرتج و غیره
کیا هم کادنزا و اپتیما و غیره
لکسوس-بنز-بی ام و-پورشه-ائودی همه بالای 300 تومن هستن به جز تعداد محدود
Noble
۲۸ مرداد ۱۳۹۵آقا بهنام من منظورم برند پریمیوم و لوکس بود.
uss zumwalt DDG-1000
۲۹ مرداد ۱۳۹۵فدات
من فکرکردم بازار کلی ایران میگی
ارادتمندم
سامان اذری
۲۹ مرداد ۱۳۹۵اقای
uss zumwalt DDG-1000
تویوتا کرولا و یاریس کجا قیمتشون بین 200 تا 300 میلیونه ؟؟؟
قیمت این دو مدل بین 100 تا 150 تومنه
با 250 میلیون بهترین انتخواب لکسوس is250 هست
uss zumwalt DDG-1000
۲۹ مرداد ۱۳۹۵سامان جان از تذکرشما سپاسگزارم
کرولا و یاریس بین 100 تا 150 میلیون.دقیقا حق با شماست
نوید جهرمی
۲۹ مرداد ۱۳۹۵آخه برندهایی که ایرانیا به عنوان لوکس قبول دارن خیلی محدوده. بنز و ب ام و و پورشه و مزراتی. خریدارش هرچقدر پول براش بده نمیگه حیف پول.حتی آئودی و لکسس هم عامه مردم به عنوان لوکس قبول ندارن. کسی کار نداره که دی اس لوکسه یا معمولی. قیمتشو میبینه در درجه ی اول.
اما دی اس برنامه هاش دراز مدته و حسابشده وارد بازارمون شد.
شخصا هم امیدوارم روزی بیاد که همه ی ایرانیا ماشین لوکس نه معمولی سوارشن.
xan
۲۹ مرداد ۱۳۹۵دی اس برنامه هاش دراز مدته و حسابشده وارد بازارمون شد.
واقعا تعجب میکنم از حرفتون دوست عزیز که چطور و چرا باید DS حساب شده وارد بازار ایران بشه ؟ فروش بسیار بسیار اندک چیزی نیست که هیچ برندی بهش فکر کنه همونطور که میبینیم فروش چند صد برابری محصولات هیوندای و تویوتا هم باز به دلیل اینکه خیلی فروش پایینین برای شرکتهای مربوطه چندان مهم نیست ( داخل ایران میگم). این طرز فکر شما راجع به ورود پژو و رنو که وارد شدن میتونه درست باشه تا حدی ولی راجع به خودرویی که در حالت رویایی سالی 500 تا بفروشه به هیچ وجه درست نیست. یکی یه نمایندگی (غیر رسمی) زده چند تا خودرو بفروشه و پولی هم دربیاره قضیه از این پیچیده تر نیس !
سجاد
۲۹ مرداد ۱۳۹۵لکسوس به آلمانی یعنی لوکس
بعد مردم به عنوان لوکس قبول ندارن!
رضا
۲۸ مرداد ۱۳۹۵خیلی دارند گرون میدند درسته ماشین تو ایران گرونه ولی این دیگه روی همه رو تو گرونی سفسد کرده. موفق نخواهد بود پیش ماشین های ژاپنی حرفی برای گفتن نداره
(ali (CHEVY NOVA
۲۸ مرداد ۱۳۹۵امسال شورولتم رو کامل جم کنم میام سراغ همه این ماشین جدیدهای سوسول
اخه چیه این ماشین
اصلا با فرانسوی جماعت حال نمیکنم من یه جوری اند
احمد باقری
۲۸ مرداد ۱۳۹۵با این قیمت، اصلا منطقی نیست.
تمدن عرب
۲۸ مرداد ۱۳۹۵به دلیل طراحی بسیار زیبا و کم تنوع بودن خودرو در ایران این سیتروئن فرانسوی بسیار موفق خواهد بود چون عده ایی به برند بسیار اهمیت میدن بخصوص که خیابان ها از ماشین های کره ایی و چینی پره
و حتما وقتی ds5در خیابان حرکت میکنه سرها به سمت او خواهد چرخید
YAS
۲۸ مرداد ۱۳۹۵با قیمت تقریبا دویست میلیون هیچ چینی وجود نداره(جز هاوال که شرایطش فرق داره)بقیه هم اگر صفر بخوای ژاپنی و کره ای هست و هر طوری هم حساب کنی هم ژاپنی هم کره ای ها ارزششون از این دی اس بیشتره.هم خدمات خوبی دارن هم کیفیت خوبی دارن هم بازار خوب و هم اپشن های خوب(هردوشون حالا شاید یکی تو یه مورد بهتر باشه تو یه مورد بدتر).در مورد زیاد بودنشون هم دلیل منطقی نیست.مثلا دلیل نمیشه که بگی چون راوفور و سانتافه زیادن من به جای یه شاسی بلند که از همه نظری هم تو ایران جا افتاده میرم یه هاچ بک بزرگ میخرم که نه میدونم ایا میتونم بفروشمش یا نه و نمیدونم که ایا خراب شد کاریش میتونم بکنم و اینکه اگه تصادف کردم تا کی باید منتظر بمونم و…شاید دلایل پیش پا افتاده ای باشه اما وقتی تو موقعیت قرار بگیری از هر چیزی مهم تر میشن این موارد
Noble
۲۸ مرداد ۱۳۹۵به هیچ وجه ارزش قیمت خودشو نداره.حداکثر 175 تومن میارزه. چندین بار در autoexpress مقایسه هاش با ماشین های لوکس دیگه گذاشته شده. زحمت بعضی هاشون رو پدال عزیز کشیده و ترجمه کرده. واقعا هیچ حرفی برای گفتن در برابر لوکس سازان دیگه نداره.
امیدوارم برند تازه تاسیس genesis به ایران هم وارد بشه. ماشین لوکس زیر 500 تومن در ایران نداریم. اگه جنسیس با قیمت خوب وارد بشه کار DS رو تموم میکنه.
-بازار دست دوم این دست خودروها به شدت افتضاحه و برای خریدار یک ماشین لوکس این فاکتور خیلی مهمه.
-قطعاتش کم گیر میاد. تعمیراتش پیچیدست.
-در ضمن این ماشینم 100 درصد فرانسوی نیست. چینی-فرانسویه…
– اگه برای خریدار برند مهم باشه به نظرت خوشنام تر از TOYOTA و Lexus وجود دارن؟؟ کیا و هیوندای هم اگه از سیتروئن بهتر نباشن بدتر نیستن.
– به قول شما چرخوندن سر هم فقط در 2 یا 3 ماه اول خرید وجود خواهد داشت. بعدش با کهنه شدن ماشین و زیاد شدنش در شهر برای همه عادی میشه. لامبورگینی که نیست. هر چند به نظر من اصلا مهم نیست.
بهترین گزینه یک لکسوس is 250 تر و تمیزه. اگرم 50 تومن رو پول این ابوطیاره بذاری دریایی از گزینه های مناسب در پیش روته.
در کل DS در ایران یک برند شکست خوردست. مثل ولوو و جگوار. در حالی که اسم VOLVO و اعتبارش به کل وجود سیتروئن و DS میارزه.
Noble
۲۸ مرداد ۱۳۹۵اشتباه تایپ کردم. زیر 300 میلیون
Sina
۲۸ مرداد ۱۳۹۵جدا؟؟
پس با یه چیزی شبیهه لامبورگینی طرفیم گه همه سرها ۱۸۰ درجه بچرخه سمتش?
سامان اذری
۲۸ مرداد ۱۳۹۵با 200 تومن میشه یه لکسوس is250 خیلی کم کارکرد یا یه هوندا اکورد صفر خرید
که هردوتاشون خدای کیفیت ایمنی و قابلیت اطمینان هستند
کمری هایبریدم خیلی خوبه
Hj
۲۸ مرداد ۱۳۹۵اکورد رو قبول دارم ولی کمری خیلی تو ذوقم زد وقتی دیدم رینگ هاش فولادیه و مثل خودرو هایه وطنی قالپاقیه!!
uss zumwalt DDG-1000
۳۰ مرداد ۱۳۹۵لکسوس که عالیه شکی نیست و همه مدل هاشو دوس دارم
کاوه آهنگر
۲۸ مرداد ۱۳۹۵اصلا کسی ds رو میشناسه که مثلا بخواد بعنوان یک برند مطرح شناخته بشه ؟!
مثلا ماشین لوکس فرانسوی و اوج هنرنمایی فرانسوی هاست، داخلش در حد ماشین های کره ای هست که ماشین های اقتصادی هستند.
خیلی شوخی جالبی کردید ، سرها به سمت این ماشین خواهد چرخید ؟!! خخخخ
احسان(احسان سابق)
۲۸ مرداد ۱۳۹۵مشکل ماشین قیمت بالایه که داره. ماشین بدی بنظر نمیاد اما 200 میلیون زوره
Saied
۲۸ مرداد ۱۳۹۵???? انصافا خیلی مدیر های با تدبیری داریم. درسته پول ایران واقعا هیچ ارزشی نداره. ولی باز هم با این پول میشه یه لندکروز خرید تو دبی. کسانی که این ماشینو بررسی میکنن. بهتر با اون مقایسه کنن. واقعا واسه ایرانیا که خودمم یکی از اونام متاسفم.
فرامرز
۲۹ مرداد ۱۳۹۵این که تو دبی لندکروز ۲۰۰ میلیونه و پراید ۲ میلیونه مقایسه درستی نیست. باید تو بازار یکسان مقایسه کرد. به نظر من دی اس تو کل دنیا تو بازار خودروهای لوکس از پیش شکست خورده هست. این خودرو تو آلمان تقریباْ هم قیمت ب ام و سری ۱ هست در حالیکه از نظر کیفیت و طراحی و موتور و لوکس بودن در حد گلف و مزدا۳ هم نیست. اگه بجای این مزدا ۳ رو وارد کنن میتونن با قیمت پایه ۱۰۰ میلیونی و فول آپشن زیر ۱۵۰ میلیون بفروشن. در کل بعید میدونم دی اس در مقایسه با کره ای ها شانسی تو بازار ایران داشته باشه.
امیرحسین
۲۹ مرداد ۱۳۹۵جان من هر کودکی متوجه کیفیت برتر نسبت مزدا3 یا گلف میشن میخواید انتقاد کنید قبل اش کمی فکر کنید.یه نگاه به عکس ها بندازید
hamed
۲۸ مرداد ۱۳۹۵آلفارومئو جولیتا هم از نظر فنی بهتره و هم از نظر طراحی داخلی و بدنه
قیمتش هم کمتره
Hj
۲۸ مرداد ۱۳۹۵تا ۲۰۰ تومن گزینه های زیادی هست!!چه کره ای چه ژاپنی و اندکی المانی کارکرده.من که باشم پول رو بالایه یه چیزی که مشتری اول و اخرش خودمم نمیدم
مهراب
۲۹ مرداد ۱۳۹۵من الفارو میپسندم
آرش
۲۹ مرداد ۱۳۹۵با این قیمت چرا آلفا رومئو جولیتا صفر نخرم؟ ضمنا “به مذاق” خوش نمیاد نه مزاق. ذائقه رو که بلدی، این داداششه، مذاق!
Majid
۲۹ مرداد ۱۳۹۵ازنوارکروم روى کاپوت متنفرم،امایه چیزى که خیلى تواین ماشین چشموگرفت پانوروماى سه تیکش بود.
ولى درکل بااین قیمت محکوم به فناست
باقری
۲۹ مرداد ۱۳۹۵من یه نکته ای پیدا کردم . از وقتی وارد شده مشتری نداشته و خود خانه DS واسه ازمایش داوطلب شده .! واسه فروش دست دوم این ماشین باید یه فیلم ۱ ساعته هم واسه خریدار پخش کنی که بفهمه DS چیه بعد ببینه میخواد مشتری بشه یا نه !!! و از چینی ها متمایزش کنه !
sunmartin
۲۹ مرداد ۱۳۹۵کاش مشخص میشد این ds ها از کجا وارد میشن در بهترین حالت ترکیه اما شنیده ها حاکی ازین مطلب هست که بسیاری قطعات چینی هستند اگر این موضوع صحت داشته باشه یک فاجعه زیست محیطی با قیمت 200 ملیون، اتاق خفه و کم جا و جثه ای به مراتب کوچک هست اگر قوانین مسخره حجم انجین برداشته میشد و انواع آلمانی ها از جمله آئودی بی ام دبلیو فولوکس و خودورهای اخیر هیوندای جنسیس با قیمت بمراتب رقابتی و طراح فوق العاده وارد میشد قطعا فروش اینخودورهای کم فروغ در بازارهای جهانی در ایران با چالش همراه میشد
امین
۱۷ آبان ۱۳۹۵خیالت راحت ملت دلال ما تا با یه چیزی سر جنگ پیدا میکنن میگن چینیه
علی کرمانی
۳۰ مرداد ۱۳۹۵آلفارومئو از همه لحاظ سرتره و قیمتش بهتره
هادی
۳۱ مرداد ۱۳۹۵حیف اون همه پول نیست?!
من اول دیدمش تو خیابون فکر کردم چینی هست
حمیدرضا
۲ شهریور ۱۳۹۵متاسفانه نظرات دوستان خیلی طولانی بود نتونستم همه رو بخونم اما اگر قیمت این خودرو چالش برانگیزه حقیقت اینه در بازار چین این ماشین با بیشترین امکانات به پول ما حدود 125 الی 130 میلیون خرید و فروش میشه با توجه به این که نزدیکترین رقبای این خودرو یعنی فولکس فیدون یا تویوتا کرون قیمت بیشتری دارن باز هم فروش خوبی رو تجربه نکرده پس قطعا با 200 میلیون در ایران خوب خواهد فروخت به شرطی که کسی سراغ لکسس ای اس نره
امین
۱۷ آبان ۱۳۹۵متاسفانه مفهوم لوکس در ایران به معنای ماشین با زرق و برق و دکمه های زیاده
مردم ما آپتیما رو از یک تالیسمان لوکس تر میدونن
یکی از دوستان عرض کرده بود که جنسیس قیمت مناسبی داره و آلمانی ها ماشیناشون رو الکی گرون میفروشند.
شرکتی مثل بنز یا بی ام و یا آئودی یا پورشه ماشینشو الکی گرون دست کسی نمیده. کیفیت قطعات حتی کیفیت چوب بکار برده شده در کابین در قیمت تمام شده اثر دارند. شاید حتی گاهی اوقات داشبرد یک ماشین فقط رنگ چوب داشته باشه اما ولوو و یا آئودی از چوب فراوری شده ی درخت های مختلف استفاده میکنند. خب مسلما این دوتا زمین تا اسمون فرق میکنه. کسی که پول واسه اون شرکتی میده که چوب فراوری شده نصب میکنه داره پول اصالتش رو میده پول جنس واقعی رو میده. رنگ بدنه ی ماشینای بنز یا بی ام و های 2006 و 2007 هنوز تمیز و براق هستند ولی جنسیس های مدل 2012 2013 دیگه به تمیزی اولشون نیستن.
فرق قیمتا اینجا مشخص میشه. پس مطمون باشید دی اس الکی گرون نیست.