در طول حیات ۱۳۰ ساله صنعت اتومبیل، هزاران برند خودرویی ارائه شدهاند، ولی در این میان، تعداد کمی از آنها شکوفا شده و بقیه نتوانستهاند در بازار بیرحم اتومبیل دوام بیاورند. مرگ برندها برای برخی واقعگرایان خونسرد، تبدیل به امری طبیعی شده، امّا دوستداران دنیای خودرو، با هر فقدانی، ناله سر کردهاند. البته اگر اندکی منطقیتر فکر کنیم، تعداد زیاد برندهای خودرویی نیز چندان منطقی نیست؛ چرا که هر برند میتواند یک جایگاه «خاص» داشته باشد که هیچ برند دیگری نمیتواند جای آن را بگیرد.
در چنین شرایطی است که آمدن مدل جدید آستون مارتین DB11خبر خوبی برای هواداران تنوع در دنیای اتومبیل است؛ یک خودروی بسیار سطح بالا که نسبت به گذشتگان خود، ارتقای قابلتوجهی پیدا کرده است. در واقع، وضعیت آستونمارتین با از راه رسیدن این مدل جدید، دوباره به یک حالت تعادل بازگشته است. این خودروساز با اصالت که در طول حیاتش، بیش از هر کمپانی دیگری، تا یک قدمی «مرگ» پیش رفته و هفت بار در قرن بیستم اعلام ورشکستگی کرده، اینک خیزشی دوباره داشته است. البته شاید بهتر است تا ثبت آمار فروش در بازار صبر کنیم، امّا در هر صورت DB11 اهمیت بسیار زیادی در ادامه حیات آستونمارتین خواهد داشت.
برای کمپانیای که ضربات محکمی از بحران اقتصاد جهانی در سال ۲۰۰۸ دریافت کرده، خطرات زیادی برای معرفی مدل جدید DB11 وجود داشته است؛ آن هم در شرایطی که فروش محصولات آستونمارتین در ضعیفترین حالت خود قرار داشت و توسعه مدلهای جدید غیرقابلتوجیه مینمود. امّا نیروی کمکی درست به موقع از راه رسید؛ همچنان که دیوید براون (David Brown) در سال ۱۹۴۷ و ویکتور گانلت (Victor Gauntlett) در دهه ۱۹۸۰ برای نجات آستونمارتین انتخاب شدند و یا زمانی که فورد برای نجات «نیوپورت پَگنِل»، همراه با تیمی به رهبری والتر هِیز (Walter Hayes) و سپس الریک بِز (Ulrich Bez) که جادوگر سابق مهندسی در بامو و پورشه بود، وارد عمل شد.
نتیجه اولیه، مدل جاهطلبانه DB9 بود که از یک ساختار آیندهگرانه آلومینیومی بهره میبرد و الهامبخش بسیاری از مدلهای دیگر شد. امّا اوضاع آستونمارتین در بازار، در فاصله سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۱۳ چندان تعریفی نداشت و آمار فروش این خودروساز به نصف کاهش یافت. مدل بعدی که DB11 نام داشت، زیر نظر «بِز» و بعداً اندی پالمر (Andy Palmer) رشد و توسعه پیدا کرد. «اندی پالمر» قبلاً سابقه اجرایی در نیسان را در کارنامه داشت و به دنبال یک بحران مالی و مالکیت دیگر، به استخدام آستونمارتین درآمد. با این همه، DB11 به این زودیها نتوانست در بازار حاضر شود. DB9 با اینکه نمایانگر بهترین عملکرد «بِز» برای آستونمارتین بود، امّا برخی کاستیها را نیز در درون خود داشت. شاسی در این خودرو اگرچه کانسپتی تأثیرگذار داشت، ولی از نظر طراحی فضایی، چندان بهینه نبود. یک سواری سفت و سخت، بهویژه در مسیرهای پُر از ناهمواری از دیگر نکات منفی DB9 به شمار میرفت. ضمن اینکه سطح بالای نویز تایرها و جاده برای یک کابین پوشیده از چرم، غیرقابلتوجیه مینمود. همچنین سیستم فرمان نیز انتظارات علاقهمندان را برآورده نمیکرد.
خوشبختانه DB11 بسیاری از این خلأها را پر کرده است. این مدل با یک ساختار آلومینیومی کاملاً جدید، در حالی که وزن نسبتاً سبکتری از DB9 دارد، حسّ پایداریِ بیشتری به راننده القا میکند. سر و صدای کابین DB11 کمتر است و در مسیر ناهموار، متانت و وقار بیشتری از خود نشان میدهد. بهعلاوه، به لطف پیشرانه ۵.۲ لیتری V-12 مجهّز به توربوشارژرهای دوقلو که توسط آستونمارتین و نه AMG، طراحی شده، قابلیت این را دارد که بر سطح آدرنالین راننده تأثیر بگذارد. موتور V-12 در حالی که از آرامش و نرمی بسیار مناسبی برخوردار است، امّا در هنگامی که همه ۶۰۰ اسببخار در آن آزاد میشوند، صدای مهیب و ویرانکنندهای دارد. سیستم فرمان DB11، تیزتر و سرزندهتر از تمام GTهای موتور جلویی است که میشناسیم، کیفیت سواری افزایش یافته و چسبندگی به سطح جاده فوقالعاده است. برای خودرویی با این ابعاد، چابکی بسیار خوبی ایجاد شده است. طراحی داخلی DB11 چند پله از گذشتگانش بالاتر است و همینطور، مصرف سوخت این خودرو به میزان قابلتوجهی کاهش پیدا کرده است.
تمام اینها به ما این امیدواری را میدهند که احتمالاً باید منتظر دورهای دیگر از شکوفایی آستونمارتینها باشیم. البته تا قبل از اینکه دوباره محصولات این کمپانی به وضعیتی یکنواخت برسند؛ چرا که دنیای کنونی با به راحتی میتواند «برندها» را در خود ببلعد و باعث فراموشی آنها در اذهان شود.
استون برندیه که همیشه سعی میکنه از یکنواخت شدن دوری کنه ولی خب چون محصولاتش محدودن و دیربه دیر مدلهای جدید ارائه میشه یکمی بنظر میرسه که دیرتر اینکارو میکنه ولی الان این ماشین یه چیز کاملا متفاوت از هر استون دیگه ایه که بوده از اینتریور بگیرید تا همه چیز حتی کیفیت خودرو هم از نظر فنی چنان که خوندیم بهتر شده خلاصه استون یک برند خاصه و هر ایرادی هم بهش وارد باشه “که این اواخر خیلی هم کم شده” باز هم این ماشین یه ماشین خاص میمونه مسلما به من بین بنز یا استون حق انتخاب بدن مطمئنا انتخابم برندیه که بیشتر خاص باشه
امیدوارم استون دوباره اوج بگیره و با بالهاش به پرواز دربیاد البته DB11 انتظارات منو بعنوان طرفدار براورده نکرد و فاصله ۱۳ ساله با DB9 رو توجیح نمیکنه ولی بهرحال یه حرکت رو به جلو حساب میشه، امیدوارم ونتیج که مورد علاقه خاص منه انقلابی تر ظاهر بشه، و استون دست از کارای بی معنی مثل لاگوندای یک میلیون دلاری برداره و روی برند خودش متمرکز بشه، اگه مک لارن تونسته توی مدت کم اینقدر رشد کنه استون هم حتما میتونه…
دوست عزیز اون لاگوندا برای این بود که مثل یه بمب بترکه تو دنیا اسم لاگوندا ولی میخاد با برند لاگوندا به رقابت با رولزرویس و بنتلی بره و حتی امکان داره این کار باعث بشه مدل رپید دیگه تولید نشه و با برند لاگوندا نسل بعدش بیاد همینطور امکان داره شاسی بلند استون مارتینم با برند لاگوندا بیاد و فقط استون مارتین کوپه و سوپر اسپرت و هایپرکارای مثل والکریو تولید کنه با برند خودش یعنی منظورم اینه که به دو بخش مثل اینکه میخاد تقسیم شه لوکس سازی برند لاگوندا اسپرت سازی برند استون مارتین که چیزیو ازدست نمیده با این کار فقط رپید امکان داره از دست بره که فروش زیادی نداشت و به عنوان یه مدل از یه برند لوکس شاید نسل بعدش فروشش زیادتر بشه
مهراب
۲۵ خرداد ۱۳۹۶همیشه خاص بوده
همکاری مرسدس با استون به اوضاع خیلی کمک میکنه
aston martin
۲۵ خرداد ۱۳۹۶استون برندیه که همیشه سعی میکنه از یکنواخت شدن دوری کنه ولی خب چون محصولاتش محدودن و دیربه دیر مدلهای جدید ارائه میشه یکمی بنظر میرسه که دیرتر اینکارو میکنه
ولی الان این ماشین یه چیز کاملا متفاوت از هر استون دیگه ایه که بوده
از اینتریور بگیرید تا همه چیز
حتی کیفیت خودرو هم از نظر فنی چنان که خوندیم بهتر شده
خلاصه استون یک برند خاصه و هر ایرادی هم بهش وارد باشه “که این اواخر خیلی هم کم شده” باز هم این ماشین یه ماشین خاص میمونه
مسلما به من بین بنز یا استون حق انتخاب بدن مطمئنا انتخابم برندیه که بیشتر خاص باشه
ساسان
۲۵ خرداد ۱۳۹۶نمیدونم چرا ولی این مدل به دلم نمیشیته..مدلهای قدیمیشو بیشتردوست داشتم…یه ناهماهنگی توطراحی داخلی خارجی هم هست…
سعید(تهران)
۲۵ خرداد ۱۳۹۶امیدوارم استون دوباره اوج بگیره و با بالهاش به پرواز دربیاد البته DB11 انتظارات منو بعنوان طرفدار براورده نکرد و فاصله ۱۳ ساله با DB9 رو توجیح نمیکنه ولی بهرحال یه حرکت رو به جلو حساب میشه، امیدوارم ونتیج که مورد علاقه خاص منه انقلابی تر ظاهر بشه، و استون دست از کارای بی معنی مثل لاگوندای یک میلیون دلاری برداره و روی برند خودش متمرکز بشه، اگه مک لارن تونسته توی مدت کم اینقدر رشد کنه استون هم حتما میتونه…
Amir amini
۲۵ خرداد ۱۳۹۶دوست عزیز اون لاگوندا برای این بود که مثل یه بمب بترکه تو دنیا اسم لاگوندا ولی میخاد با برند لاگوندا به رقابت با رولزرویس و بنتلی بره و حتی امکان داره این کار باعث بشه مدل رپید دیگه تولید نشه و با برند لاگوندا نسل بعدش بیاد همینطور امکان داره شاسی بلند استون مارتینم با برند لاگوندا بیاد و فقط استون مارتین کوپه و سوپر اسپرت و هایپرکارای مثل والکریو تولید کنه با برند خودش یعنی منظورم اینه که به دو بخش مثل اینکه میخاد تقسیم شه لوکس سازی برند لاگوندا اسپرت سازی برند استون مارتین که چیزیو ازدست نمیده با این کار فقط رپید امکان داره از دست بره که فروش زیادی نداشت و به عنوان یه مدل از یه برند لوکس شاید نسل بعدش فروشش زیادتر بشه
ACR VIPER
۲۵ خرداد ۱۳۹۶این همون استون مارتون قهوه ای جرمی کلارسونه؟?