در قسمتهای قبل گفتیم که مرتضی در فرودگاه به استقبال ما آمد و ما را با یک ون اجارهای به خانه خودش در شهر کوچکی به نام دوزبورگ برد. حال ادامه داستان.
پس از صرف نهار و استراحتی چند ساعته، حال دیگر نوبت آن بود که به سراغ خودرویی برویم که قبلاً انتظارش را داشتیم. مرتضی که در این مدت ون را پس داده بود، آمده بود تا خودرو را به من معرفی کند. با هیجان زیادی که ناشی از انتظار چند روزه برای سوار شدن به این زیبای آلمانی بود با مرتضی همراه شدم و با هم به محوطه پارک خودروها رفتیم.
بالاخره به خودرو رسیدیم؛ اما رسیدن به خودرو با واقعیتی ناراحت کننده مواجه شدم که باید با اعلام آن کمی شما را مأیوس کنم. خودروی مورد نظر نه تنها مدل سال نبود، بلکه حدود ۱۰ سال از عمر آن میگذشت. در نتیجه با خودرویی مواجه بودیم که حسابی کارکرده بود و ظاهر آن کمی از هیجان خودروهای امروزی به دور بود.
اما خیلی مأیوس نشوید! این آئودی هنوز هم یک آئودی است! و البته در شرایط عالی هم نگهداری شده بود. در هیچ قسمتی از این خودرو کوچکترین اثری از تصادف یا خط و خش دیده نمیشد و رنگ خودرو همچنان در آفتاب برق میزد. در کابین خودرو هم هیچ اثری از کارکرد بالای آن دیده نمیشد. چرم صندلیها در شرایط کاملاً مطلوب قرار داشت و داشبورد و فرمان و سایر ادوات در وضعیت بسیار خوبی قرار داشتند. تا همینجا میتوانم با قطعیت اعلام کنم که شرایط این خودروی ۱۰ سال کارکرده، از تمامی خودروهای صفر کیلومتری که در کشورمان تولید میشوند بهتر بود!
آئودی A6 مورد صحبت ما نسخه استیشن واگن از نسل سوم این خودرو بود که در بازه سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۱ بر روی خط تولید بوده است. این خودرو یکی از قدرتمندترین پیشرانههایی که در آن زمان برای A6 موجود بود بهره میبرد که یک پیشرانه سه لیتری توربودیزل بود. این پیشرانه ۲۲۰ اسب بخار توان و ۳۵۰ نیوتنمتر گشتاور داشت که قدرت را از طریق یک جعبهدنده ۶ دنده اتوماتیک و سیستم معروف کواتروی آئودی به هر چهار چرخ منتقل میکرد. لازم به ذکر است که این خودرو توسط یک گروه تیونینگ هلندی به نام JD Engineering تیون و بهینه شده بود که طبق اطلاعاتی که از سایت این کمپانی به دست آوردهام، بیشینه توان آن به ۲۸۰ اسب بخار و بیشینه گشتاور آن به ۵۷۵ نیوتنمتر رسیده بود. بیشترین گشتاور ممکن این پیشرانه در بازه دور موتور ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ حاصل میشد که در شتابگیری ها بسیار کمککننده بود.
نکته جالب این بود که وقتی که کاپوت خودرو را بالا زدم تا به موتور نگاهی بیندازم، تمیزی فوقالعاده موتور باعث تعجب من شد! همانطور که در عکس موتور خودرو نیز مشخص است، حتی یک ذره خاک، لکه روغن یا گازوئیل در موتور مشاهده نمیشد. حال مقایسه کنید با وضعیت موتور خودروهای صفر در کشور خودمان که حتی در مواردی دیده شده است که درون موتور و محفظههای خودرویهای صفر پر از گرد خاک بوده است و ضمناً در نظر داشته باشید که این موتور تمیز و مرتب که در تصویر میبینید یک موتور گازوئیلی با ۱۰ سال عمر است که نسبت به موتورهای بنزینی آلایندگی بیشتری هم دارند.
پس از کمی وارسی خودرو، قرار شد تا پشت فرمان قرار بگیرم و با دو خودرو به سمت کارگاه مرتضی برویم. با توجه به اینکه قبل از این سفر گواهینامه بینالمللی دریافت کرده بودم، میتوانستم در خارج از کشور نیز رانندگی کنم و مشکلی در این مورد وجود نداشت.
پس پشت ماشین نشستم و آماده رانندگی شدم. صندلی راننده به طور دستی در تعداد بسیاری از جهتها تنظیم میشد تا بیشترین حد راحتی را فراهم کند. صفحه کیلومتر جذاب و زیبا بود و مخصوصاً زمانی که چراغهای خودرو روشن میشد، جلوه بسیار خوبی پیدا میکرد. ارگونومی کابین که اصلاً نیازی به گفتن ندارد، چرا که هیچ توقعی غیر از فراهم کردن بالاترین حد ارگونومی از یک آئودی نمیرود. کیفیت داشبورد، قطعات، تودوزیها و سایر قطعات حتی با گذشت چندین سال از عمر خودرو بسیار عالی بود. چیزی که حس بسیار خوبی میداد، نوشته کواترو بود که بر روی داشبورد بر روی یک پلاک کرومی حک شده بود.
پشت سر مرتضی که خود سوار بر یک فولکسواگن گلف بدون سقف مدل ۲۰۰۰ بود، شروع به حرکت کردم. با وجود اینکه در حین حرکت باید تمامی حواسم را جمع رانندگی میکردم، اما سعی داشتم شرایط خودرو را نیز بررسی کنم. در سرعتهای پایین پایداری خودرو بسیار خوب بود. عبور از موانع و ناهمواریها به نرمی انجام میشد و کابین خودرو در سکوت کامل قرار داشت. هماهنگی جعبهدنده و پیشرانه قدرتمند آئودی به خوبی احساس میشد و با توجه به موتور حجیم و جعبهدنده هوشمند هیچ اثری از تأخیر در شتاب احساس نمیشد. کابین خودرو به خوبی ایزوله شده بود و تقریباً هیچ صدایی از خارج به داخل نفوذ نمیکرد. صدای موتور نیز تنها در دورهای بالا و به صورت صدایی بم و خفیف با سوت جذاب توربو به گوش میرسید.
پس از حدود نیم ساعت رانندگی در مسیری فرعی و یک بانده، بالاخره به کارگاه مرتضی رسیدیم. در آنجا تعدادی خودروی بهروز و کلاسیک دیده میشد که برای تعمیر یا بازسازی به آنجا آورده شده بودند. جذابترین بخش آنجا، دو خودروی کلاسیک بودند که پروژه بازسازی آنها مدتی بود که آغاز شده بود. این دو خودرو یک آلفا رومئو جولیا دهه ۶۰ و یک پونتیاک با عمری مشابه بود که متأسفانه به دلیل کمبود وقت فرصت نکردم که از آنها عکس بگیرم یا مشخصات بیشتری از آنها دریافت کنم.
درزمینهٔ بازار خودروهای کلاسیک از مرتضی پرسیدم و او برایم توضیح داد که اگر بازسازی این خودروها به صورت درست و اصولی انجام شود، این خودروها ارزش بسیار بالایی پیدا خواهند کرد و میتوان آنها را به قیمت دهها هزار یا حتی صدها هزار یورو فروخت. معمولاً افراد کلکسیونر یا افراد بسیار پولدار که میخواهند با خودرویشان خودنمایی کنند چنین خودروهایی را خریداری میکنند. البته تأمین قطعات برای بازسازی این خودروها امری بسیار زمانبر و سخت است. چرا که با گذشت سالها، قطعات آنها بسیار کمیاب و گران شده است و به راحتی در دسترس نیست. خصوصاً در مورد خودروهای آمریکایی که عموماً در اروپا بسیار کم هستند و قطعات خودروهای کلاسیک آمریکایی مانند آن پونتیاک باید از خود آمریکا وارد شود که امری زمانبر و هزینهبر است.
البته این کار از نظر اقتصادی بسیار بهصرفه است، چرا که افرادی که حاضرند مبالغ گزافی را برای این خودروهای کلاسیک بپردازند چندان کم نیستند. در نظر بگیرید در کشوری که افراد قشر متوسط آن به راحتی توانایی خرید برندهایی مانند مرسدس بنز، آئودی یا BMW را دارند و تاکسیهای آن کشور مرسدس بنز E-Class است، نمیشود با خریدن چنین خودروهایی جلب توجه کرد! در واقع خودروهای این برندها آنقدر در اروپای غربی زیاد هستند که اصلاً کسی سرش را بابت دیدن آنها برنمیگرداند. در نتیجه یکی از راهها برای افرادی که میخواهند خاص جلوه کنند و نظرات را به خود جلب کنند، سوار شدن بر همین خودروهای کلاسیک است.
چیز دیگری که به خاص بودن این خودروها در اروپا کمک میکند، مصرف بالای سوخت آنهاست! شاید استدلال عجیبی باشد، اما کسی که در اروپا سوار بر خودرویی میشود که مصرف سوختی بالاتر از ۱۵ لیتر در هر صد کیلومتر دارد، قطعاً فرد بسیار پولداری است که از پس هزینه سوخت این خودرو برمیآید!
حال که صحبت از مصرف سوخت شد، باید بگویم که در چراغ بنزین ماشین مدتی بود که روشن شده بود و باید خودرو را به یک پمپبنزین میبردم. خوشبختانه در ۲۰۰ متری کارگاه مرتضی یک جایگاه سوخت بود که ما با آئودی به آنجا رفتیم تا باک خودرو را پر از گازوئیل کنیم. در مورد سوخت و جایگاههای سوخت در اروپا بد نیست چند نکته را که حاصل مراجعه به چندین جایگاه در چند کشور بود را برای شما بازگویی کنم.
اول اینکه در تمامی کشورهای پیشرفته (و حتی بسیاری از کشورهای نهچندان پیشرفته)، جایگاههای سوخت توسط کمپانیهای نفتی متفاوتی اداره میشوند و هرکدام از آنها ممکن است قیمتهای مخصوص به خود را داشته باشند و دولت دخالت چندانی در این بخش ندارد. در واقع کمپانیهای نفتی مطرحی مانند توتال، رویال داچ شل، تسکو، BP و … هرکدام برای خودشان تعدادی جایگاه سوخت در هر منطقه دارند و هرکدام ممکن است قیمت متفاوتی را برای خود داشته باشند که البته با توجه به شرایط بازار، قیمت نفت و مسائل دیگر، به صورت روزانه یا حتی ساعتی تعیین میگردد و ممکن است که با قیمت سایر کمپانیها متفاوت باشد.
دوم اینکه در تمامی جایگاههای سوخت تابلوی بزرگی نصب شده است که فاصله دور نیز قابل خواندن است و قیمتهای روزانه انواع سوختی که آن جایگاه عرضه میکند را عرضه میکند. با توجه به اینکه قیمت نفت در سراسر جهان متغیر است، قیمت سوخت نیز که بر روی این تابلوها نوشته میشود با نوسانات قیمت نفت تغییر میکند و در نتیجه امری عادی است که در روزهای متوالی، قیمت سوخت دی هیچ دو روزی یکسان نباشد.
سوم اینکه برخلاف آمریکا که یکی از تولیدکنندگان عمده نفت جهان است، در اروپا نفت چندانی وجود ندارد و در نتیجه قیمت سوخت در آنجا بالاتر از آمریکاست؛ بنابراین طبیعی است که اکثریت مردم اروپا به خودروهای کممصرف و همچنین موتورهای دیزلی علاقهمند باشند. البته اختلاف قیمت بنزین و گازوئیل در اروپا بهاندازه کشور ما شدید نیست؛ اما همچنان گازوئیل ارزانتر از بنزین تمام میشود و در نتیجه سوختی اقتصادیتر است.
چهارم اینکه برخلاف کشور ما که بر روی سوخت به مردم یارانه میدهد، در اروپا برای سوخت مالیاتهای سنگینی قرار دارد که باعث میشود که قیمت آن برای هر لیتر به مبالغ گزافی برسد. البته میزان مالیات در کشورهای مختلف متفاوت است. در این میان، هلند کشوری است که با تکیه زیادی بر روی مالیات دارد و در نتیجه یکی از گرانترین کشورهای اروپا درزمینهٔ سوخت است. البته بهطورکلی قیمتها در هلند کمی بالا هستند و این باعث شده است که افرادی مثل مرتضی که در نزدیکی مرز آلمان زندگی میکنند، برای انجام برخی از خریدهایشان به آلمان بروند.
ششم اینکه در تمامی جایگاههای سوخت در کنار هر پمپ محفظهای قرار دارد که در آن دستکش یکبارمصرف و دستمالکاغذی بزرگ قرار دارد و افرادی که بنزین یا گازوئیل میزنند، برای جلوگیری از کثیف شدن دستهایشان، دستکش یکبارمصرف به دست کرده و به وسیله دستمالکاغذی نازل را برمیدارند. این راهکار ساده و هوشمندانه در جلوگیری از انتقال آلودگی و بو گرفتن دست پس از سوختگیری، مخصوصاً اگر این سوخت گازوئیل باشد که بسیار چربتر و چسبندهتر از بنزین است، نقش به سزایی دارد. علاوه بر اینها، در کنار هر تلمبه یک سطل آب و یک تی شیشهشور برای تمیز کردن شیشه خودرو پس از سوختگیری قرار دارد. در نتیجه در جایگاه سوخت میتوانید علاوه بر سوختگیری، خودرویتان را نیز تمیز کنید و این یکی از دلایلی است که تقریباً هرگز خودروی کثیف در اروپا دیده نمیشود. البته جایگاههای سوخت بهاندازهای خلوت هستند که هرگز کسی پشت سر دیگری قرار نمیگیرد تا عجلهای برای انجام این کارها وجود داشته باشد و میتوان با خیال راحت به این مسائل رسید.
آخرین نکته اینکه در تمامی جایگاههای سوخت حداقل سه نوع سوخت بنزین سوپر با اکتان ۹۵، بنزین پریمیوم با اکتان ۹۸ و گازوئیل موجود است. برخی دیگر از جایگاههای سوخت نیز علاوه بر این سه نوع سوخت معمول، سوختهای دیگری از جمله گازوئیل بهینهتر، LPG، اتانول و … نیز عرضه میشود. من حتی جایگاهی را دیدم که ۷ نوع سوخت را همزمان ارائه میکرد.
در نهایت با تمام این تفاصیل، به همراه مرتضی به جایگاه سوخت رفتیم و باک آئودی را پر از گازوئیل کردیم. لازم به توضیح است که ظرفیت باک این خودرو حدود ۷۰ لیتر و قیمت هر لیتر به طور متوسط ۱.۲۰ یورو بود. در نتیجه قیمت هر باک گازوئیل آئودی A6 چیزی در حدود ۸۵ یورو خواهد شد که به پول ما حدود ۳۴۰ هزار تومان در هر باک میشود! اکنون احتمالاً متوجه شدهاید که چرا مردم در اروپا تا این حد به مصرف سوخت خودروها حساس هستند و چرا در اروپا گازوئیل سوختی محبوب برای خودروهای شخصی است. همچنین بسیار واضح است که چرا بسیاری از مردم اروپا خصوصاً جوانان و اقشار متوسط به پایین ترجیح میدهند که برای استفاده روزمره از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند.
پس از پر کردن باک آئودی به خانه برگشتیم و در حیاط پشتی کوچک خانه مرتضی بساط کباب را آماده کردیم. مرتضی پیش از روی آوردن به حرفه مکانیکی چند سالی در یک رستوران کارکرده بود و آشپزی ماهر بود. در این چند روز هم چند بار با شگردهایش در آشپزی ما را شگفتزده کرد. ما ایرانیها هم که معمولاً در افروختن آتش و تهیه زغال استعدادی خدادادی داریم و ترک این عادت برای ما سخت است! در نتیجه همزمان که مرتضی مشغول تهیه مایه کباب و به سیخ کشیدن آنها بود، من هم زغالها را آماده کردم و به همراه هم کبابی بسیار خوشطعم و درجهیک را تهیه کردیم که بسیار بهیادماندنی بود و البته جای تمام خوانندگان این مطلب هم خالی بود تا در هوای مطبوع و فضای سبز و زیبای هلند، کباب ایرانی را هم تست کنند!
ادامه این مطلب را در قسمت بعدی بخوانید…
مجید.فقط مرسدس بنز.فقط آ ام گ
۲۴ تیر ۱۳۹۵ممنون از مقاله ی جذابتون. خیلی به کسایی که تا حالا اروپا نرفتن و میخوان بدونن اونور آب چه خبره کمک میکنه. حتی کسانی هم که رفتن به اندازه ی شما کنجکاوی نمیکنن و چیز زیادی یاد نمیگیرن. علی الخصوص اگه به قصد یک سفر تفریحی باشه. قیمت بالای سوخت وجود داره ولی حقوق ها هم اونجا 5 یا 6 برابر بیشتره.
وجدانی که این خارجی ها دارن برای من خیلی جالبه. دقیقا طوری با بقیه رفتار میکنن که دوست دارن با خودشون رفتار بشه.
از این آئودی عالی نگه داری شده. با ماشین نو هیچ فرقی نداره.
سعید
۲۴ تیر ۱۳۹۵عالی بود و حسرت برانگیز…
احسان آرسنالی
۲۴ تیر ۱۳۹۵آقا قسمت ها رو تند تند بزارید برا من که خیلی جذابه.
مجید
۲۴ تیر ۱۳۹۵جالب و اموزنده بود ممنون
Lord Cezar
۲۴ تیر ۱۳۹۵در مورد تمیز بودن ائودی خیلی از مسائل دخیل هستن.
جاده و خیابان با اسفالت مناسب و تقریبا بدون چاله-سوخت مرغوب-تجهیزات و قطعات اصلی و جانبی مرغوب .
مطمونم همین ماشین تو ایران اگه بود هر چقدرم تمیز نگهداری میشد باز الان داغون میشد چون هیچ کدوم از مواردی که گفتم تو ایران یافت نمیشه .
نوید جهرمی
۲۴ تیر ۱۳۹۵ممنون از خاطراتت علیرضا. مثل قبلیاش خوب و جذاب.
تر و تمیز بودن این آئودی برام جالب بود. اونم بعد از اینهمه وقت و مسافت.
احسان(احسان سابق)
۲۴ تیر ۱۳۹۵خیلی جالبه.یعنی اونجا منتظر کارت سوخت نمی مونید و تو پمپ بنزین کسی نیست که دستش رو بوق باشه و دعوا سر نوبت دهی رخ نمیده؟!
نوید جهرمی
۲۴ تیر ۱۳۹۵اونجا اصلا هیجان ندارن.
فک نکنم سر جای پارک و مالیده شدن ماشین ب همو تصادف دعوا دیده باشن. نمیدونن چ کیفی داره توی کشوری زندگی کنی که شبیه داستان قلعه ی حیواناته.
محمد۲۰
۲۴ تیر ۱۳۹۵خودروی 10 سال پیش LCD و تهویه دوگانه داره؟! ایول
اکتان 98 هم دارن اونا؟!
کسی میدونه بنزین سوپر ایران عدد اکتانش چنده؟
نوید جهرمی
۲۴ تیر ۱۳۹۵مطمأن نیستم. مال قبلناس اعداد: بنزین عادی اکتان 89 و سوپر 93-95.
شاهین
۲۴ تیر ۱۳۹۵مرسی از برادر رحیقی عزیز
الزاما عدد اکتان بالا برای هر ماشینی مناسب نیست.
محمد زمانلو
۲۴ تیر ۱۳۹۵از هر عددی که گفتی حداقل 5 ، 6 واحد کم کن تا اکتان سوخت به دست بیاد؛ چون اکثرا اعداد اغراق آمیز بیان می شوند.
حمید
۲۴ تیر ۱۳۹۵کلا آمریکا یی ها خیلی بهتر از اروپایی ها زندگی می کنند خونه های بزرگ آب و هوای متنوع همه اعضای خانواده از تا سن قانونی میشن ماشین می خرند بازار کار زیاد مسافرت زیاد در حالی که اروپایی ها اکثرا بعد از بازنشستگی شروع به سفر میکنند کلا اروپایی ها یکم زیادی مقتصند و به فکر جیبشون هستند ولی فقر در اروپا کمتره ولی به نظرم یرانی ها بیشتر زندگی آمریکایی را ترجیح میدهند
تمدن عرب
۲۵ تیر ۱۳۹۵سبک زندگی ایرانی ها و کلا خاورمیانه، به سبک امریکایی هاست تا اروپا
ماسل
۲۵ تیر ۱۳۹۵حالا مثل این سریالای ایرانی اینقدر کشش بدین تا یادمون بره اصل مقاله چی بود.
Saied
۲۵ تیر ۱۳۹۵داداش من اولا که درست پول سوخت گرونه نسبت به ایران ولی ماشینایه این مدلی هم مفته. کاش ما هم به جای پراید إینو سوار میشدیم و پول سوختمونم با اونا برابر بود
Alireza
۲۵ تیر ۱۳۹۵واقا جذابه خسته نباشید منم انتظار یهA6 جدید تر رو داشتم و سدان?
مهمان
۲۶ تیر ۱۳۹۵به طور کلی ماشین های استیشن و دیزلی در اروپا خیلی رایج تر از مدل های سدان هستن
چیزی که در ایران به سختی یافت میشه که تا حدودی هم جای تعجب داره
به نظر شما چه عاملی باعث میشه در ایران از ماشین های استیشن استقبال نشه در حالی که جادار بودن ماشین یکی از ملاک های مذدم برای خرید ماشین هست؟؟؟ برای من همیشه جای سوال بوده
احمد باقری
۲۵ تیر ۱۳۹۵مقاله جالبی بود.