با آنکه از ساختههای نوین بامو بسیار سخن میرود ولی در مقابل، کمتر به این نکته پرداخته میشود که چگونه شرکتی که پیشتر، تنها تولید موتورهای هواپیما را در کارنامه کاری خود ثبت و در خودروسازی هم جز پیشگامان نبود، به این درجه از رشد و تکامل رسید. در اینجا ما سعی میکنیم که بهاختصار، این نکته را مورد واکاوی خود قرار دهیم.
همانگونه که شما خوانندگان عزیز بهتر آگاهید، شرکت بامو قبل از تولید خودرو در سال ۱۹۲۹ میلادی، به ساخت پیشرانههای هواپیما، کامیون و موتورسیکلت مبادرت میکرد و علاوه بر آن، سازنده موتورسیکلت نیز بود. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان قیصری، بر طبق قرارداد ورسای، قراردادی که از سوی فاتحان نبرد بر آلمان تحمیل شد، ساخت موتورهای هواپیما برای بامو ممنوع شد و این کمپانی به تولید موتورهای کامیون و موتورسیکلت روی آورد. در سال ۱۹۲۳ میلادی، این شرکت اولین موتورسیکلت کامل خود را ساخت که دارای یک پیشرانه ۲ سیلندر مسطح (FLAT) و سیستم انتقال حرکت بهوسیله میلگاردان بود، دو خصیصهای که حتی امروزه هم در موتورسیکلتهای این شرکت دیده میشوند. اما این شرکت چگونه وارد دنیای خودروسازی شد؟اولین خودروی بامو، در واقع اتومبیل کوچک و مشهور آستین ۷ انگلیسی بود که در آلمان توسط کمپانی کوچک دیکسی (DIXI) و تحت لیسانس این شرکت انگلیسی تولید میشد. در اواخر سال ۱۹۲۸ میلادی، شرکت دیکسی توسط بامو خریداری شد و از اوایل سال ۱۹۲۹ میلادی، این خودرو با نام بامو ۳/۱۵ روانه بازار شد. در اوایل دهه ۳۰ میلادی، بامو تولید موتور هواپیما را دوباره از سر گرفت و در کنار آن به تولید خودرو نیز پرداخت. در آن دوره، بامو یک موتور ۶ سیلندر خطی را عرضه نمود که در حجمهای مختلف، توانبخش بسیاری از محصولات پیش و پس از جنگ جهانی دوم این کمپانی، از جمله مدلهای مشهور ۳۲۷ و ۳۲۸ بود. پس از خاتمه جنگ جهانی دوم، کشور آلمان به مدت چندین سال، به اشغال نیروهای متفقین از جمله آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی (روسیه)، درآمد. بخش غربی این کشور تحت سلطه آمریکاییها و بخش شرقی آن نیز تحت کنترل روسها بود. یکی از شعبات بامو، در بخش شرقی این کشور و در منطقه آیزناخ (EISENACH) قرار داشت. در این شعبه کماکان تولید بامو ادامه داشت اما نه توسط خود شرکت بامو، بلکه این عمل بهطور غیرقانونی و توسط شرکت AUTOVELO روسیه صورت میگرفت و خودروهایی توسط این موسسه روانه بازار میشدند که از لوگو بامو بهره میبردند، ولی فاقد هرگونه هویت و شخصیت یک بامو حقیقی بودند. در خلال این اوضاع و احوال، خود شرکت بامو (BMW AG) هم شروع به تولید در مقیاسی کوچکتر نمود. در آغاز، تولیدات این کمپانی تنها شامل اقلامی همچون گلدان و ماهیتابه میشد ولی پس از مدتی و در حرکتی رو به رشد، بامو به تولید ظروف فلزی منزل و نیز دوچرخه اقدام نمود و در نهایت، با کسب اجازه از مقامات مسئول آمریکایی و با کمک منابع مالی که از طرف بانکها به امانت در اختیارش نهاده شد، در سال ۱۹۴۸ میلادی، یعنی سه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، تولید موتورسیکلت را دوباره از سر گرفت. سرانجام، تعدیات شرکت AUTOVELO روسیه و نقص قوانین تجاری از طرف این مؤسسه اشغالگر خاتمه یافت. ترتیب این کار هم بدین صورت بود که شعبه آیزناخ بامو بهطور عملی منحل و از لحاظ قانونی هم ارتباط بین این دو کلاً قطع گردید. کاملاً روشن بود که با نبود هرگونه زیربنای حقوقی جهت استفاده از آرم و نام بامو، شرکت AUTOVELO، تن به تغییر نام محصولات خود خواهد داد و در عمل هم این اتفاق روی داد و اسامی محصولات این شرکت، از بامو (BMW) به ای ام و (EMW) تبدیل شد. یکی از محصولات این شرکت هم EMW 340 نام داشت. اما داستان تولید بامو ۵۰۱ به چه ترتیب بود و چه کسانی در این بین، بیشترین نقش را ایفاء نمودند؟ پاسخ آن است که آنها سه تن بیشتر نبودند، سه شخصیتی که تصمیماتشان آینده نوینی را برای این کمپانی را رقم زد و هویت خاصی را برای این برند خلق نمود. در سطور ذیل به پیشینه این سه تن بیشتر میپردازیم. اولین شخص در میان این افراد، فردی به نام کورت دناث (KURT DONATH) بود. نامبرده مدیر فنی کمپانی بامو و نیز مدیرعامل کارخانه میلبرت شوفن (MILBERTSHOFEN) بود. وی در ابتدا، از شرکتهایی همچون فورد آمریکا و سیمکای فرانسه درخواست کرد که محصولات خود را تحت لیسانس و در بامو تولید نمایند. جالب اینجاست که این شخص به دنبال تولید مدلهای قدیمیتر بود زیرا که قصد داشت در کنار تولید خودروهای تحت لیسانس، قالب بدنه هم بخرد. دومین شخص هم آلفرد بونینگ (ALFERED BöNING) نام داشت. در همان زمانی که دناث سعی میکرد که خودرویی تحت لیسانس را در بامو تولید نماید؛ این شخص مشغول توسعه و تکوین یک پیش نمونه (PROTOTYPE) از یک خودروی اقتصادی کوچک بود. این خودرو، بامو ۳۳۱ نام داشت و از یک پیشرانه ۶۰۰ سیسی موتورسیکلت نیرو میگرفت و به یک گیربکس ۴ سرعته هم مجهز بود. بدنه این خودرو توسط شخصی به نام PETER SCHIMANOWSKI طراحی شده بود و شباهت بسیاری هم به یک نسخه کوچک و مینیاتوری از بامو ۳۲۷ داشت. آخرین فرد در این گروه که مهمترین نقش را هم در این بین ایفاء نمود، شخصی به نام هانس گروینگ (HANNS GERWEING) بود. نامبرده، مدیر فروش شرکت بامو و نیز یک بانکدار بود و پیش از آنکه به کمپانی بامو بپیوندد، مدیریت شرکت اوپل را بر عهده داشت؛ و زمانی هم که تولید بامو ۳۳۱ به مدیریت وقت بامو پیشنهاد شد، همین فرد بود که این پیشنهاد را رد کرد. وی بر این اعتقاد بود که با توجه به ظرفیت کم تولید در شرکت بامو، این مجموعه تنها برای تولید محصولاتی لوکس و با حاشیه سود بالا مناسب است. همانطور که پیش از جنگ جهانی دوم نیز بدین گونه بود و عمده تولیداتش هم شامل خودروهای لوکس میشد. در نهایت با مساعی این شخص و تیم همراه او، بامو ۵۰۱ خلق شد. بامو ۵۰۱ دارای یک پلت فرم کاملاً جدید بود. در سیستم تعلیق جلوی آن، بازوهای A دوبل به همراه فنرهای پیچشی به کار رفته بود و در سیستم تعلیق عقب نیز، یک اکسل یکپارچه محرک به همراه فنرهای پیچشی. مکانیزم سیستم فرمان آن هم مشابه با سیستم رکاند پینیون (RACK AND PINION) بود، با این تفاوت که میله یا شانه (RACK) به کار رفته در آن به شکل نیمدایره بود و نه صاف و مستقیم. بامو ۵۰۱ از یک پیشرانه با کد M337 نیرو میگرفت که نسخه توسعهیافتهای از پیشرانه M78 بامو بود و پیش از آن نیز، در مدل ۳۲۶ به کار رفته بود.
طراحی بدنه بامو ۵۰۱ توسط شخصی به نام PETER SCHIMANOVSKI صورت پذیرفت و همانطور که در سطور قبلی هم گفته شد، وی همان فردی بود که پیشتر، بدنه بامو ۳۳۱ را طراحی کرده بود، خودرویی که البته هیچگاه به خط تولید بامو راه نیافت؛ اما به نظر میآمد که طرح بامو ۵۰۱ هم در ابتدا، چندان موردپسند متصدیان امر قرار نگرفت، زیرا پس از آنکه مدیریت بامو نسخه اولیه طراحی شده توسط این شخص را روئیت نمود، به مؤسسه ایتالیایی پنین فارینا مأموریت داد که جانشینی برای آن بسازد؛ اما نسخه ساخته شده توسط پنین فارینا، بیش از آنچه فکرش را بتوان کرد، به خودروی آلفارومئو ۱۹۰۰ SALOON شبیه بود، به همین خاطر بامو مجدداً به همان طرح اولیه روی آورد (طرحی که توسط PETER SCHIMANOVSKI تکوین یافته بود). در این میان، بدنه فلزی این خودرو، از آن حدی که طراحش محاسبه کرده بود، سنگینتر از آب درآمد. وزن خشک این خودرو معادل ۱۴۳۰ کیلوگرم بود و این امر به نوبه خود، بر عملکرد این خودرو تأثیر منفی نهاد، به گونهای که ماکزیمم سرعت این خودرو تنها به ۱۳۵ کیلومتر بر ساعت میرسید و شتاب صفر تا صد آن نیز برابر با ۲۷ ثانیه بود که هر دوی این ارقام در مقایسه با مرسدس بنز ۲۲۰ شش سیلندر، دادههایی نامطلوب بودند. این خودرو از نوآوریهایی متعددی درزمینهٔ ایمنی غیرفعال برخوردار بود. مثلاً به یک شاسی بسیار قوی مجهز بود که در هنگام تصادفات از ناحیه پهلو، ایمنی بالاتر از حد متوسط را برای سرنشینان خود فراهم میکرد؛ و یا به شیوهای غیرمعمول در آن زمان، از یک ستون فرمان کوتاه بهره میبرد که به همراه اجزاء و دندههای مربوطه، به نحو درخور و مناسبی در قسمت جلوی آن جای گرفته بود. همچنین، باک بنزین این خودرو با نهایت دقت در بالای محور عقب آن نصب شده بود تا ریسک هر نوع آتشسوزی در هنگام تصادفات به حداقل برسد.
بامو ۵۰۱، برای نخستین بار در ماه آوریل سال ۱۹۵۱ میلادی و در نمایشگاه خودروی فرانکفورت به نمایش درآمد. بهای آن نیز کمتر از رقیب تازهنفسش، مرسدس ۲۲۰ بود. مهندسی قوی که در این خودرو به کار رفته بود و دست و دل بازیهای بام در ارائه تجهیزات تزیینی و رفاهی، عموم مردم آلمان را تحت تأثیر خود نهاد. بهای این خودرو در آغاز، تنها معادل ۱۵ هزار مارک بود که چهار برابر میانگین درآمد یک فرد آلمانی در آن دوره بود. به سبب سبک روان طراحی و وجود منحنیهای متعدد در بدنه این مدل و دیگر برادرش، مدل ۵۰۲، مردم آلمان، این دو را به فرشتگان باروک (Baroque Angels) ملقب نمودند.
معضلات مرتبط با توسعه خطوط تولید بامو ۵۰۱، موجب تأخیر در تولید آن تا اواخر سال ۱۹۵۲ میلادی شد؛ زیرا که بامو هنوز قادر نبود پرسهای مربوط به پانلهای بدنه این خودرو را وارد فاز عملیاتی کند. از همین رو،۲۰۴۵ دستگاه از اولین سری بدنههای آن، توسط شرکت KAROSSERIE BAUR تولید و از شهر اشتوتگارت نیز جهت مونتاژ به مونیخ، محل استقرار کارخانه بامو، حمل میشد. با همه اینها، هزار دستگاه بامو ۵۰۱ تا تاریخ اول سپتامبر سال ۱۹۵۳ تکمیل شد. تمامی مدلهای بامو ۵۰۱ و مشتقات آن بهصورت چهار درب سدان ساخته میشدند؛ اما نسخههای کوپه و کانورتیبل آن نیز به سفارش مشتری، توسط شرکتهای BAUR و AUTENRIETH تولید میشدند.
بامو ۵۰۱ در طی دوران حیات خود، تنها به همان صورت اولیه خود باقی نماند و مدام در حال بهبود و پیشرفت بود و اصلاً راز موفقیتهای شرکتهایی همچون بام در همین فرایند بهبود روزمره محصولاتشان نهفته است وگرنه خطر ورشکستگی همواره هر شرکت خودروسازی را تهدید مینماید حتی اگر از نام بلند و پرآوازهای هم برخوردار باشد. البته ناگفته نماند که این اصل کمتر شامل حال خودروسازان انحصاری میشود! بگذریم.
کمی پس از ارائه نسخه اولیه ۵۰۱، مدل ۵۰۱ A در سال ۱۹۵۴ میلادی روانه بازار شد که از لحاظ تجهیزات و تریم های ظاهری، مشابه نسخه اصلی خود بود ولی با بهایی معادل ۱۴/۱۸۰ مارک به فروش میرسید که حدود ۸۰۰ مارک ارزانتر از نسخه اولیه خود بود. پس از آن، مدل ۵۰۱ B معرفی شد که این یکی نیز، حدود ۵۰۰ مارک ارزانتر از ۵۰۱ A بود. هر دو مدل ۵۰۱ A و ۵۰۱ B از پیشرانههای «تجدید نظر شده» M337 استفاده میکردند.
نام و پیشرانه بامو ۵۰۱، در بهار سال ۱۹۵۵ میلادی، دوباره تغییر یافت و مدلهای ۵۰۱ A و ۵۰۱ B نیز جای خود را به ۵۰۱/۳ واگذار نمودند. مدل ۵۰۱/۳، از یک پیشرانه بهروز شده M337 بهره میبرد، پیشرانهای که از ابتدا در مدلهای ۵۰۱ به کار رفته بود و هرباره هم دستخوش بهسازی میشد. این مدل نیز در کنار ۵۰۱ V8 عرضه میشد، مدل ۵۰۱ V8 به نسخهای تنظیم شده از یک پیشرانه ۸ سیلندر ۲.۶ لیتری، مجهز بود؛ پیشرانهای که سال قبل از آن، در مدل ۵۰۲ معرفی شده بود. تولید مدل ۵۰۱/۳ و مدل ۵۰۱ V8 تا سال ۱۹۵۸ میلادی ادامه یافت.
بامو ۵۰۲
پیش از آنکه نسخه اولیه بامو ۵۰۱ ساخته شود، بونینگ یا همان مهندس ارشد کارخانه، با محاسباتی که انجام داده بود به این نتیجه رسید که پیشرانه ۶ سیلندر برای نیرو بخشیدن به چنین خودروی بزرگی، چندان متناسب نیست؛ از این رو، وی پیشنهاد توسعه و تکوین پیشرانه بزرگتری را، برای توانبخشی به نسخههای آینده این خودرو ارائه داد که مورد پذیرش مدیریت کمپانی هم قرار گرفت. در همین راستا، وی شروع به طراحی و توسعه یک پیشرانه ۸ سیلندر، شبیه به آنچه که در الدزموبیل راکت (ROCKET) وجود داشت، نمود. پیشرانه مذکور از نوع OHV (میل بادامک کنار) بود؛ اما این پیشرانه تفاوتهایی هم با همعصران دیترویتی خود داشت و آنهم استفاده از آلیاژ آلومینیم در بلوک و نیز چدن در بوش سیلندرها بود. همچنین، این پیشرانه از سایز و اندازه کوچکتری برخوردار بود. قطر ۷۴ میلیمتری و کورس ۷۵ میلیمتری پیستون در این پیشرانه، حجمی معادل ۲۵۸۰ سیسی را برای آن فراهم آورده بود. توسعه این پیشرانه در نهایت توسط فردی به نام فریتز فیدلر (FRITZ FIEDLER) تکمیل شد، وی در سال ۱۹۵۲ میلادی بهجای بونینگ، مهندس ارشد کارخانه بامو شد.
منبع:
WIKIPEDIA.ORG
mj
۳ اسفند ۱۳۹۴خیلی عالی و مفید بود این مقاله… واقعا آلمانیا از کجا به کجا رسیدن…
ممنون از نویسنده…
سام
۳ اسفند ۱۳۹۴با سلام
لطف داری دوست عزیز،انجام وظیفه بود.
احسان
۳ اسفند ۱۳۹۴ببخشید زیر کامنت اول ولی ولوو هم فراخوان داده
(*مهرداد*)
۳ اسفند ۱۳۹۴با تشکر فراوان از سام کاویانی عزیز به خاطر این مطلب فوق العاده جامع و جذاب و عالی …من این اتومبیل را یعنی بی ام و ۵۰۱ را حدود دو ماه پیش در یکی از نمایشگاههای خارج از ایران از نزدیک دیدم و مدت زیادی داشتم تماشا میکردم و خیلی برام جالب بود و خیلی دلم میخواست اطلاعاتی در مورد این اتومبیل داشته باشم که با این مطلب هر چی میخواستم را گرفتم …بازم از سام عزیز تشکر میکنم .
سام
۳ اسفند ۱۳۹۴با سلام
خواهش می کنم مهرداد عزیز،خوشحالم که این متن مورد توجه و استفاده شما قرار گرفت.
حسين
۳ اسفند ۱۳۹۴درود.
با تشکر از سام کاویانی عزیز
ب ام و قبل از تولید خودرو، با تولید موتورهای هواپیما رکوردهای زیادی در زمینه سرعت و ارتفاع پرواز ثبت کرد. همینطور ECU رو اختراع کرد که اون زمان روی موتورهای 14 سیلندر هواپیما نصب میشد. بعد از موتور هواپیما هم همونطور که ذکر شد به تولید ماشینهای لوکس و دست ساز روی اورد. بعد از یه سری فراز و نشیب و رفتن تا مرز ورشکستگی هم دوباره جون گرفت و از همون اول به یکی از اصلی ترین رقبای بنز تبدیل شد و الان شده بزرگترین لوکس ساز جهان و همچنان رقابتش با بنز شدیدتر از هر زمان دیگه ای ادامه داره. با این تفاوت که الان در بعضی موارد از بنز جلوتره (و در بعضی موارد عقب تر) ولی در گذشته بنز بود که به دلیل قدرتمندتر و پولدارتر بودن، معمولا جلوتر از ب ام و بود.
سام
۳ اسفند ۱۳۹۴با سلام
خواهش می کنم حسین عزیز،لطف داری شما
خسته شده
۳ اسفند ۱۳۹۴سام خان تبریک میگم رکورد زدی در دیس لایک اونم عرض یک ساعت فقط این یعنی جز عجایبه تک گانه دنیایی تبریک میگم
بهنام
۳ اسفند ۱۳۹۴این همه دیسلایک دادن چرا به اقا سام!؟
Archi KHAN
۳ اسفند ۱۳۹۴خیلی عالی ، بدون حاشیه و مفید بود.
سپاس
حسين
۳ اسفند ۱۳۹۴سلام. جناب سردبیر مشکل چیه؟؟ این همه دیسلایک توی یه مدت کوتاه محاله!! به نظر میاد یه جایی نشتی داره
ali a.j.g
۳ اسفند ۱۳۹۴از آقای سام کاویانی تشکر می کنم
سام
۳ اسفند ۱۳۹۴خواهش می کنم دوست عزیز،لطف داری شما
moein
۳ اسفند ۱۳۹۴یکی از اقوام یدونه از ماکتشو داره که خیلی قدیمیه ولی فوق العاده زیبا و با کیفیته
moein
۴ اسفند ۱۳۹۴الان دقیقا این دیس ها برا چی بود
خدایا اینا رو شفا نده بزار عبرت سایرین شن
احمد باقری
۴ اسفند ۱۳۹۴این طراحیها قطعا به درد همون دوران می خورد.
Archi KHAN
۵ اسفند ۱۳۹۴دوستان
اگه سوالی در مورد طرحی دارن که نمیدونن به درد چه دوره ای میخورَد ! میتونن با کسب اجازه از محضر احمِد خان ازشون سوال کنن …
shahab
۵ اسفند ۱۳۹۴با تشکر از آقای کاویانی بسیار مفید بود
سام
۵ اسفند ۱۳۹۴با سلام
لطف داری دوست عزیز،انجام وظیفه بود.