پارکینگ های طبقاتی یا پارکینگ های مراکز تجاری گاهی اوقات راننده ها را کلافه می کنند؛ شلوغ بودن پارکینگ از یک طرف و پیدا کردن جای پارک هم از طرف دیگر مزید برعلت شده تا راننده ها به نقطه جوش برسند به خصوص آنهایی که خودروهای بزرگتری دارند، درست مثل راننده این تراک عریض و طویل . . .
[jwplayer mediaid=”۸۳۵۸۹″]در این ویدئو که ظاهرا در برزیل گرفته شده، می بینیم که راننده این تراک حدود ۳۰ دقیقه (باتوجه به ساعت فیلم) تلاش می کند تا خودروی اش را کنار آزرای جدید پارک کند اما چون موفق نمی شود به سراغ یک راه حل ساده تر می رود: اگر جایی برای پارک ندارید، خودتان جای پارک بسازید!
هرچند از نحوه رانندگی و آرامشی که راننده تراک بعد از تصادف دارد، می توان حدس زد که عمدا این کار را کرده اما از این به بعد راننده آزرا هم یاد می گیرد که خودروی اش را همیشه درون خطوط رنگی مشخص شده پارک کند!
Carbonado Aventador
۲۰ مرداد ۱۳۹۳از تعجب نمی دونم چی بگم!!!!!!
فقط اگه پراید بود کتلت شده بود!!!!!!!
vahid jinpachi
۲۰ مرداد ۱۳۹۳خیلی با حال بود ..
باز هم کامنت اولم……؟!
علیرضا
۲۰ مرداد ۱۳۹۳خیلی باحال بود؟؟؟
ماشین خودت هم بود همینجوری با ولع میگفتی “خیلی باحال بود”؟ فقط تصور کن بیای و ببینی ماشینت به این روز افتاده.
متاسفم برات
مک میسل
۲۰ مرداد ۱۳۹۳مگه ماشین مال تو بود علیرضا؟؟؟؟؟یا علی صاحابش اومد،الفرار!
مصطفی
۲۰ مرداد ۱۳۹۳علیرضا ماشین مال تو بود؟
vahid jinpachi
۲۰ مرداد ۱۳۹۳اقایون اگه این ماشین مال من بود ….
با کمر بندم یه خورده باراننده ی تراک حرف حساب می زدم….؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
علیرضا
۲۱ مرداد ۱۳۹۳عزیزان مگه حتما باید ماشین خودمون باشه که از این واقعه دلگیر شیم؟
vahid jinpachi
۲۱ مرداد ۱۳۹۳شما خیلی خودت رو ناراحت نکن….
میثم "سوبارو"
۲۱ مرداد ۱۳۹۳علیرضا ناراحت نشو. ژیانو عشقه.
علیرضا
۲۲ مرداد ۱۳۹۳وحید جان داداش قبول کن که بد نوشته بودی دیگه. جدا تو اون لحظه خیلی دلم برای صاحب ازرا سوخت. نه به خاطر اینکه ماشینش ازرا بود، کلا هر ماشینی که بود.
ممنون میثم جان :)))
بله از این حرکات اعصاب خرد کن تو خیابونای ما که به کرات دیده میشه. یکی بیخیال حرکت میکنه و راه به کسی نمیده، یکی تا راهنما میزنی سرعتشو دوبل میکنه، و…
کلا باید تصور کنی که بین مشتی دیوانه داری رانندگی میکنی تا اعصابت آروم بمونه
میثم "سوبارو"
۲۱ مرداد ۱۳۹۳تجربه ثابت کرده بعضیا واقعا مستحق این کارن. البته این که خیلی پیش پا افتاده بود نباید این کارو میکرد. ولی بعضی وقتا تاوان بیخیالی بعضیا رو افراد دیگه میدن. اونوقته که اگه برات راه داره باید طرفو …سوت … کنی.
vahid jinpachi
۲۰ مرداد ۱۳۹۳مثل این که قسمت نبود کامنت اول باشم….
Behnam
۲۰ مرداد ۱۳۹۳به امید خدا یه همت کنی برا مطالب بعدی موفق میشی :)
Behnam
۲۰ مرداد ۱۳۹۳!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ …
reza
۲۰ مرداد ۱۳۹۳هاها :)
وقتی داش میرفت همچین با احساس رضایتم به کارش نگاه میکرد .
آزرا یکم اومد بود اینور خط قشنگ فرستادش تو دیوار تا دیگه نیاد اینور خط!!!
Ehsan
۲۰ مرداد ۱۳۹۳اگر دقت کنید آزرا هم درون خطوط رنگی پارک شده ، اون راننده تراک هم بی عرضگی خودش رو در رانندگی به گردن بقیه نباید بندازه ، نمیتونی پارک کنی یک جای پارک دیگه پیدا کن در نهایت هم حالم بهم میخوره از چنین آدمهایی
اینجور ادم ها مثل اونهایی میمونند که بالگد به آینه های ماشین های نو میزنند یا با کلید روی ماشین ها بخصوص نو خط میاندازند ، فقط یک روانی چنین کاری رو میتونه انجام بده
CIFEX
۲۰ مرداد ۱۳۹۳دقیقا همینطور که میگی
مک میسل
۲۰ مرداد ۱۳۹۳ازارا گوشت کوبیده شد!
مک میسل
۲۰ مرداد ۱۳۹۳حالا فک میکنین راننده ازارا بیا ببینه چه فکری میکنه؟
Ehsan
۲۰ مرداد ۱۳۹۳لِه لِه میشه ، اصلا داغون
مک میسل
۲۱ مرداد ۱۳۹۳حالا خوب شد ماشینه یارو تراکیه،نیسان ابی نبود!وگرنه الان ازارا رو باید میبردش قبرستون ماشینا!نه؟
حسین
۲۱ مرداد ۱۳۹۳اگه راننده نیسان بود با یه فرمون جاش میکرد
vahid jinpachi
۲۰ مرداد ۱۳۹۳Behnam عزیز.از این که امید دادی یه دنیا ممنون….
شاهین
۲۰ مرداد ۱۳۹۳نمیدونم چی بگم واقعا :|
از یه طرف هم نمیدونم چرا این همه آستانه ی تحمل خیلیا کم شده.سر چیزای خیلی ساده با هم دعوا میکنن.سر جای پارک،سر نگاه کردن به هم O-o
سر بوق زدن،سر راه ندادن،سر بد پیچیدن
خلاصه اینکه گذشت کردن کار خوبیه.من یادش گرفتم…
دو تا داستان دارم یکیش طنز،یکیش تلخ.
موندم کدومو بذارم که لذت ببرین.خودتون بگین.
ASTON MARTin
۲۰ مرداد ۱۳۹۳تلخه رو بگو شاهین جان
واقعا بات موافقم! متاسفانه همه اینو قبول داریم که ملت بسیار بد فرهنگ و *** داریم
مخصوصا در زمینه ی رانندگی
به شخصه ممکن نیست که یه روز با ماشین برم بیرون ولی با اعصاب آروم برگردم! خداییش خودم که اصلا اعصاب تیکه و بوق زدن های بی مورد بقیه رو ندارم! اخرش تو این راه یا کشته میشم یا یکیو میکشم بعد کشته میشم :| خوش بحالت که هنر آرامش رو یاد گرفتی
اصلا راز اینو بگو!
vahid jinpachi
۲۰ مرداد ۱۳۹۳این اتفاقات به علت زیر فشار بودن و مشکلات زندگی اتفاق می افته …..
هر دو داستان رو بگو ….
شاهین
۲۰ مرداد ۱۳۹۳اینو از یه سایت کپی کردم.تلخ تر از این هم بود ولی بی خیال…
مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد.
مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود.
در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان، انگشتان دست خود را از دست داد.
وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید: پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند؟
مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین ..
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود:
( دوستت دارم پدر ! )
CIFEX
۲۰ مرداد ۱۳۹۳زیبا بود شاهین
دمت گرم
مک میسل
۲۰ مرداد ۱۳۹۳شاهین خیلی دلم گرفت
!!!!!!!!!!!!!!
شاهین
۲۰ مرداد ۱۳۹۳ممنون دوستان
آره منم غمگین شدم.
یه داستان طنز هم گذاشتم که رفته واسه بازبینی! :)
ممنون میشم که تایید بشه تا دوستان یه کم لبخند رو لباشون بشینه 3>
ASTON MARTin
۲۰ مرداد ۱۳۹۳وحید موافقم : |
شاهین جان بسی زیبا بود! من خودمم یه داستانیو چند سال پیش که الان دوباره به خاطرم اومدش . داستان بدین شرح:
روزی مردی با ماشین از محله ای عبور میکرد…
روزی مردی با ماشین از محله ای عبور میکرد…ناگهان یک سنگ محکم به ماشینش برخورد کرد.مرد بلافاصله ترمز کرد و ازماشین پیاده شد.او پسر بچه ای را دید که سنگ پرتاب کرده بود.مرد او را باعصبانیت گرفت و به شدت تکان داد و سرش داد زد که چرا؟ چرا؟ برای چی سنگ پرت میکنی؟ پسربچه باناراحتی از مرد عذرخواهی کرد… وگفت نمیدانستم چه کار کنم چون هیچ ماشینی نمی ایستاد!!!! مجبورشدم اینکار رو بکنم و بعد زد زیرگریه.اوبه سمت یک ماشین اشاره کرد و گفت برادرم از روی صندلی چرخدارش افتاده روی زمین و من نمیتوانم به تنهایی او را روی صندلی اش بنشانم. من به کمک احتیاج داشتم. به من کمک کنید تا اورا روی صندلی اش بنشانم.مرد نگاهی به پشت ماشین انداخت و پسربچه ی فلجی رادید که روی زمین افتاده و دستهایش زخم شده. اوبه سرعت بطرف پسربچه رفت.
او را از زمین بلند کرد وروی صندلی اش نشاند.پسربچه تشکر کرد و به طرف برادرش رفت و ویلچر او را هل داد و از آنجا دور شد…
مرد همانجا ایستاد و به آنها نگاه کرد.
او با خود گفت :
(( در زندگی نباید انقدر با سرعت حرکت کرد که کسی مجبور
شود با پرت کردن سنگ توجه شما را جلب کند. ))
البته با آخرش موافق نیستم :دی
مصطفی
۲۰ مرداد ۱۳۹۳اههههههههههههههههههههههههه…
هههههههاااااااااااااااا…
شاهین اشکمو دراوردی داداش…
خیلی قشنگ بود…
Ahmad..F12
۲۲ مرداد ۱۳۹۳شاهین داداش اشکمونو در آوردی!!!!!!!!!!!
MoahmmadTSR
۲۰ مرداد ۱۳۹۳دقت کردی وانت هیچ چیش شند!!!
MoahmmadTSR
۲۰ مرداد ۱۳۹۳جای پراید خالی بود!
vahid jinpachi
۲۰ مرداد ۱۳۹۳شاهین جان اینا چیه ….دیگه …غم عالم اومد توو دل عالم …
شادش کن …
شاهین
۲۰ مرداد ۱۳۹۳وحید جان این “شادش کن” رو باحال اومدی دمت گرم! :lol:
یاد این خواننده های عروسی افتادم که هی بهشون میگن آقا شادش کن! :)
این داستان هم کپیه،لازم به ذکر هستش که تو این نوشته به جای اسم شخص من X گذاشتم تا خدایی نکرده کسی ناراحت نشه.
مخلصم
سالها پیش در یکی از مدارس، پسربچه ای به نام X همیشه با لباسهای چرک در مدرسه حاضر میشد هیچکدام از معلمان او را
دوست نداشتند روزی خانم احمدی مادرش را به مدرسه خواند و درباره وضعیت پسرش با وی صحبت کرد اما مادر بجای اصلاح
فرزندش تصمیم گرفت که به شهر دیگری مهاجرت کند، بیست سال بعد خانم احمدی بعلت ناراحتی قلبی دربیمارستان بستری
شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت، عمل خوب بود، هنگام به هوش آمدن، دکترجوان رعنایی را در مقابل خود دید که به وی لبخند
میزد میخواست از وی تشکرکند اما بعلت تأثیر داروهای بیهوشی توان حرف زدن نداشت با دست به طرف دکتر اشاره میکرد و لبان
خود را به حرکت در می آورد انگار دارد تشکر میکند اما رنگ صورتش در حال تغییر بود کم کم صورتش در حال کبود شدن بود تا اینکه
با کمال ناباوری در مقابل دکتر جان باخت ، دکتر ناباورانه و با تعجب ایستاده بود که چه اتفاقی افتاده است ، وقتی به عقب برگشت
X نظافتچی بیمارستان را دید که دوشاخه دستگاه کنترل بیماران قلبی را درآورده وشارژر گوشی خود را به جای آن زده است ،
نکنه یه موقع فکر کردین X دکتر شده و از این حرفا ، نه بابا اون … رو چه به این حرفا !
:))))))))))))))))))))))))))))
vahid jinpachi
۲۰ مرداد ۱۳۹۳یه ضرب المثل شیرازی هست که میگه : بعد از افطار همه چیز میشه خورد الا تکون…..
به هر حال ممنون شاهین جان …….شادش کن گلم ….
Ehsan
۲۰ مرداد ۱۳۹۳دمت گرم شاهین جان خیلی باحال بود :-D
مک میسل
۲۱ مرداد ۱۳۹۳عالی بود.
CIFEX
۲۰ مرداد ۱۳۹۳این کار رو فقط 1 آدم روانی میتونه انجام بده
البته راننده ازرا هم بد پارک کرده بود
متاسفانه تو راننده های ما هم از هر دو مورد به وفور دیده میشه
MoahmmadTSR
۲۰ مرداد ۱۳۹۳فقط اگه ماشین من بود یاروششششششششششششششششششششششششش میکردم!
Vahid
۲۰ مرداد ۱۳۹۳بزار بگم چی شد، یارو اومد پارک کنه ، اونم با یه سلطون، دید نمیشه(البته میشد) و سختشه ، سوزش داد ، گفت چه معنی میده آزرا صوصول راه منو بند کنه؟! هیچی دیگه ، کلا آزرا رو پشم حساب کرد و همچین رفت روش که دیگه از این غلطا نکنه. خودشم بدون مزاحمو درد سر رفت پارک کرد. آخرشم یه نیگاه به آزرا کرد و گفت: نکبت!!!
امیدبرتر
۲۰ مرداد ۱۳۹۳راننده تراک رو درک میکنم.
اگه جاش بودم با کلنگ میفتادم به جون آزرا!!
جهانگير
۲۰ مرداد ۱۳۹۳نامرد
SAEED
۲۰ مرداد ۱۳۹۳نامرد و البته عقده ای و بیشعور!
طرف یکی جلو در خونش پارک میکنه 2 ساعت منتظرش میمونه چنین کاره مزخرفی انجام نمیده!چ برسه ب این ک ی پارکینگ عمومیه!
احمدرضا
۲۰ مرداد ۱۳۹۳تحمل سخته ولی تحمل کردن و راه دادن باعث نمیشه چیزی ازت کم بشه فقط باعث خوشحال کردن دیگران میشه پس تحمل کن …
e36
۲۰ مرداد ۱۳۹۳فکر کن ماشینی که دوسش داریو گرونرو یه عوضی مثل این داغونش کنه…
مک میسل
۲۱ مرداد ۱۳۹۳همینو بگو!
لاکی استریک
۲۰ مرداد ۱۳۹۳تا جای اون راننده تراک نباشم نمیتونم نظری بدم اما در کل کارش اشتباه بود
pouya
۲۰ مرداد ۱۳۹۳بعد میگن ایرانیا بی فرهنگن
ali
۲۰ مرداد ۱۳۹۳حیف اون ازرا که اونطوری داغون شد…
datsun
۲۰ مرداد ۱۳۹۳راننده پیکاپ کم داشته بدبخت راننده آزرا
حمیدرضا
۲۰ مرداد ۱۳۹۳باید دو طرف قضیه رو دید
شاید هر شب آزرا تو جای پارک این بدبخت تو مجتمعشون میومده
مثل همسایه ما
من یه بار ساعت یک شب بعد از نیم ساعت تلاش بیدارش کردم
یه بار ماشینم گیر کرد به ستون
طرف فقط یه متر از سمت دیوار واسه خودش جا میزاره
یه بارم جلو ماشینش گذاشتم و زنگ رو قطع کردم تا شنبه صبح
بعدش آدم شد
ولی هیچ وقت به فکر خط انداختن یا زدن بهش نیافتادم
محمد
۲۰ مرداد ۱۳۹۳خدایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
hamid3x
۲۱ مرداد ۱۳۹۳راننده بی فرهنگ
خیلی بی جنبه ای
اعضا گروه داعش از تو با فرهنگ ترن
احمد.ف
۲۱ مرداد ۱۳۹۳بابا اینکه اولش داشت با سر می رفت تو جای پارک که!! چرا یهو همچین کرد؟ خوب برو یه جا دیگه پارک کن. یک گزینه دیگه هم اینه که از این سیستمهای پارک خودکار میذاشت رو ماشینش خودش پارک میکرد. :)
Ahmad..F12
۲۱ مرداد ۱۳۹۳مردک دیوانه!!!!!!!!!!!!
احسان(احسان سابق)
۲۱ مرداد ۱۳۹۳طرف سوار وانت شولت شده عقل و خرد رو باخته.راننده ازرا باید با نیسان گاوی بدون گلگیر بره دمار از روزگارش دربیاره
مک میسل
۲۱ مرداد ۱۳۹۳حال فکر کنین به جای شورولت،نیسان گاوی بود…..به جای اینکه مثل این فقط بقلش اسیب ببینه،هر دوطرفو میزد…….مخصوصا اون راننده های نیسان گاویی هایی که از این راننده هم بدترند!چی میشد!
زیگما
۲۱ مرداد ۱۳۹۳نویسنده عزیز
اسم این تراک عریض و طویل شورلت کلرادو میباشد :)
ab12
۲۱ مرداد ۱۳۹۳حیف که یه سایت اجتماعی وگرنه میگفتم با این ادمای حسود وعقده ای باید چه جور رفتار کرد که همیشه یادشون باشه به حقشون راضی باشن
مجید
۲۱ مرداد ۱۳۹۳اگه دقت کنین اولش وانت میره تو پارک بعد یهو نمیدونم چرا دنده عقب میکوبه به آزرا. خوشبختانه موقع ورود پلاک و مشخصات وانت توی دوربینها ظبط میشه قابل پیگیری هست و میتونه شکایت کنه و آدم روانی رو تنبیه خوبی کنه. جای پارک برای ماشین دیگه جز وانت به راحتی بوده
امیر
۲۱ مرداد ۱۳۹۳امید وارم راننده وانته که انقد بی عرضه ست که نمیتونه ماشینشو پارک کنه دچار همچین مشکلی بشه و ماشینش له بشه. احمق :|