افزایش فروش خودرو در اروپا

درود بر میلاد و زیگمای عزیز
وقتی یک کشوری سیاستای ریاضتی برمیگزینه یعنی اینکه این کشور میخاد دولت رو کوچکتر کنه. چه جور؟
دولت منبع دخل و خرجش بودجه هست
سیاستهای ریاضتی اقتصادی گونه های مختلفی داره که یکی از مهمترینشون مجموعه ای از تدابیر اقتصادی هست که در اونها از انتشار و چاپ و عرضه پول نامتناسب با شرایط اقتصادی جلوگیری میشه.مثلا تو شرایط رکود تولید چاپ پول فقط موجب تورم میشه … پول ماهیت خاصی در اقتصاد داره و غالب اقتصاددانا به جد عقیده دارن سرچشمه تورم بحران و تورم چاپ پوله. این مورد اول به وضع کنونی ایران نزدیکتره البته باید بگم مورد اتحادیه اروپا با ایران کاملا متفاوته و تورم در اروپا از اساس ریشه کن شده و شاید بیشترین نرخ تورمشون از 5درصد تجاوز نکنه
مشکل اتحادیه اروپا اینه که دولت در برهه زمانی1998 تا2008 بیش از اندازه در اقتصاد دخالت داشت یعنی درغالب های مختلف بجای حمایت از سیستم بازار از دخالت در بازار کمک میگرفت مثلا بیش از حد یارانه به بخشهای مختلف میداد و اصطلاحا به سمت دولت رفاه حرکت میکرد . این امر باعث شد تا علاوه بر بحران بدهی که در اثر خرج زیاد دولت و کسری بودجه و سپس چاپ پول ایجاد میشد بخشهای تولیدی هم که به شدت به دخالت در دولت حساسن برا همین ضربه خوردن و وارد رکود شدن
آلمان به عنوان رهبر اقتصادی اتحادیه اروپا درسال2009 پیشنهاد داد دولتها کوچک بشن بودجه ها ریاضتی بشن و حمایتها کمتر بشن که این باعث کاهش رفاه مردم در کوتاه مدت اما نجات اقتصاد در بلند مدت میشه
بسته های ریاضتی میتونه هم پولی باشه هم مالی یعنی هم مانع از چاپ خودسرانه یا افزایشی پول بشه که میشه ریاضت پولی هم مالی که مربوط به بودجه دولت هست و باعث کمترشدن دخالت دولت در اقتصاد میشه
البته باید بگم اقتصاد علم بسیار پیچیده و درعین حال ساده ای هست اگه واردش بشین بسیار شیرینه خوندنش
ببخشید اگه زیاد حرف زدم
امیدوارم تونسته باشم سوالتونو جواب بدم

زیگما جان درود
دوستان به دلیل طولانی بودن بحث منو ببخشید
ابتداعا باید بگم پاسخ من تنها به سوال میلاد بود که پرسید سیاستهای ریاضتی یعنی چه؟ قطع و یقین تحلیل بحران مالی سال2008 بسیار پیچیده و طولانی هست و در اینجا نمیگنجه… من فقط توضیح دادم چرا آلمان رهبر اقتصادی اروپا بر سیاستهای ریاضتی در اتحادیه اروپا پافشاری میکنه. زیگما جان اقتصاد یک مدل یا علم سربسته با چند مفروض خاص و مهندسی شده نیست اقتصاد انسانی ترین علم در شاخه علوم اجتماعیه که بواسطه تحلیل و پی جویی رفتارهای اقتصادی پیچیده انسان با هزاران متغیر برون زا و درون زا سروکار داره. هدف از تحلیل من اینه که بگم در اقتصاد مهم این نیست که یک بحران اقتصادی به چه دلیل بوجود میاد مهم اینه چگونه رفع میشه..
در ادامه باید بگم قطع و یقین هر پدیده انسانی مثل اقتصاد به دلیل ذات انسان که بسیار پیچیده و غیرقابل پیش بینی هست تحلیل ، پیش بینی و تفسیرش سخته اما با زوم کردن روی اطلاعات و آمار مختلف اقتصادی جهان در بازه زمانی 1990 تا2010 میتونیم بوضوح بسیاری موارد رو پیدا کنیم کاری که موسسات اقتصادی بزرگ دنیا مث بنیاد جهانی اقتصادWEFو یا IMFصندوق بین المللی پول انجام دادن و تشان از بزرگ شدن اندازه دولت در اقتصاد در کشورهای فراصنعتی داره. در اقتصاد که مدل غالب و جواب داده ش اقتصاد لیبراله اصل بر عدم دخالت دولت در اقتصاده . لیبرالها تا جایی پیش رفتن که به دولت لیبرال دولت پاسدار شب میگن یعنی دولتی که تنها به امنیت داخلی و خارجی می امدیشه..من نمیتونم الان اینجا تاریخ اقتصادی جهان رو برات مرور کنم اما این سیستم اقتصادی که در طول60سال گذشته و پس از جنگ جهانی دوم کاملا جواب داده براین عقیده س که اندازه دخالت دولت دراقتصاد هرمقدارکمتر باشه اون دولت و اون مردم پویاتروثروتمندتر هستن. کوچک بودن اندازه دولت از نظر لیبرالها یعنی تعرفه های گمرکی برای ورود آزاد منابع و وسایل اندک باشه مالیاتها پایین باشه تا میل به تولید ثروت بالا بره و دخالت در بانک مرکزی برای چاپ بی برنامه پول کاهش پیدا کنه تا کسری بودجه افزایش پیدا نکنه که همه اینها موجب میشه تا شما به مدل اقتصاد لیبرال نزدیک بشین.
قطع و یقین بحران 2008 در اقتصادجهان از حبابی شدن بازارمسکن ایالات متحده آمریکا آغاز و سپس به ورشکستگی صاحبان مسکنها که از بانکها استقراض کرده بودن شروع شد. اساسا درآمریکا ورشکستگی یک امر طبیعی هست و برهمین اساس بانکها افراد زیادی رو که وام مسکن دریافت کرده بودند به دلیل ناتوانی در پرداخت بدهی ورشکسته اعلام کردند. با ورشکستگی موج عظیمی از مردم و به حراج گذاشته شدن خانه ها، موج کثیری از مردم یکباره مشاهده شد که دراین قضیه بانکها هم ورشکسته شدن چون به عده کثیری وام دادن و حالا اون وامها قابل پرداخت نیست چراکه خونه ها به فروش نمیره و یا اون قیمت مذکور رو که باید وام رو پوشش بده نداره. اینجا بود که بحران مسکن آمریکا به بازارهای مالی و پولی سرایت کرد و بعد بازار بورس و بعد بخش تولید روهم فلج کرد… با ورشکستگی 100ها بانک معتبر سیستم اعتباری ایالات متحده بعنوان ببزرگترین اقتصادجهان رو به اضمحلال رفت و بحران سرتاس اروپا و ژاپن رو که هردو شریک اقتصاد آمریکا هستن فراگرفت و سپس به کشورهای وابسته به وارداتی همچون ایران هم سرایت کرد و جهان دچار رکود شد
با اینحال یک سوال پیش میاد و اون اینه که چرا باوجود پویابودن اقتصاد های غربی هیچ یک نتونستن جلوی نفوذ بحران رو بگیرن و یا از رکود خارج بشن؟
این اون سوال مهم هست که ریشه در ذات دولتها و نهاد اقتصاد داره… دولتها نتونستن به بحران و رکود پاسخ بدن چرا که بیش از اندازه بزرگ بودن یعنی دخالت گسترده در اقتصاد داشتن یعنی پژو فرانسه اگر یارانه دولت نبود تا حالا صدبار ورشکست میشد یعنی اگر یارانه دولت نبود جنرال موتور صدبار ورشکست میشد و …
اگر مایل بودی تا بازهم درباره ش حرف بزنیم
بازهم عذر میخام
سپاس