پیش از این در مطلب جداگانهای، متدهای مدیریتی فورد و تویوتا را مورد کنکاش خود قرار دادیم. در آن متن هم توانستهایم به اجمال این سیستمها را واکاوی نماییم. اما پیش از ورود به مبحثی جدیدتر، نمیتوان سبک متفاوتی از مدیریت را نادیده انگاشت و به سهولت از آن رد شد. این شیوه از مدیریت، که تاکنون کمتر در موردش بحث شده، سیستم بریتانیایی تولید خودروست. در سالهای اخیر، به کرات شاهد این امر بودهایم که سازندگان قدیمی و ریشهدار بریتانیایی ورشکسته شده و یا در ورطه نیستی افتادهاند، اما پرسش مهمی که در این میان پیش میآید آن است که چرا برندهای پرسابقه بریتانیایی، که هر کدامشان طلایهداران این صنعت در عصر خود بودهاند، به این آسانی در ورطه فلاکت سقوط کردند؟ مگر رولزرویس، بنتلی و MG و… چه کم و کسری به لحاظ زیبایی، فنآوری و غیره از دیگر همتایان خود دارند که اینگونه از گردونه رقابتها خارج شده و هر کدامشان تحت سیطره صاحبانی بیگانه درآمدند؟ آیا این شگفتانگیز نیست که کمپانی معروفی چون رولزرویس، که از نخستین ارائهدهندگان خودروهای لوکس در دنیاست، تحت تملک ب ام و درآید و یا MG که یکی از پرسابقه ترین اسپرت سازان است به چینیها واگذار گردد.
![Jaguar And Range Rover assembly line](http://www.pedal.ir/wp-content/uploads/UK-CAR-MANUFACTURING-500x333.jpg)
![Ford of Britain trafford park](http://www.pedal.ir/wp-content/uploads/Ford-of-Britain-trafford-park-500x281.jpg)
در سال ۱۹۱۵ میلادی دولت بریتانیا ورود آزاد خودرو به کشور را محدود کرد. به این لحاظ بر خودروهای کاملی که از خارج وارد میشدند مالیات ۲۵ درصدی تعلق میگرفت (بیشتر این واردات هم از ایالاتمتحده صورت میپذیرفت). در مقابل، مالیات قطعات منفصله تنها ۱۰ درصد بود. بنابراین خودروسازان خارجی انگیزهای قوی برای مونتاژ خودرو در انگلستان داشتند.
![Crossley Motors](http://www.pedal.ir/wp-content/uploads/Crossley-Motors-500x389.jpg)
زمانی که فورد کارخانه مونتاژ خویش را در بریتانیا برپا کرد، شیوه تولیدی مسلط در بریتانیا به صورت دستی بود و همانطور که قبلاً توضیح دادهام، این سیستم بر مبنای کار استادکاران ماهر بنا شده بود، و نه کارگر سادهای که فقط یک وظیفه خاص را میشناخت. مثلاً در سیستم تولید انبوه فورد، در بخش تزئینات داخلی خودرو از قالبهای ویژه استفاده میشد، در نتیجه، دیگر به مهارت استادکارانی که برای مبلمان سازی دستی پرورش یافتند نیازی نبود زیرا دوخت و دوز روکش صندلیها برای هزاران خودرویی که به صورت انبوه تولید میشدند، به صورت استاندارد و ساده صورت میگرفت. سیستم رنگپاشی جانشین مهارتهای مورد نیاز برای قلممو شد و در کارگاه بدنه سازی هم وجود پرسهای قالبزنی نیاز به فلزکاران ماهر را مرتفع ساخته بود و…در نتیجه، همه این موارد روی هم تلنبار شد و پیامد آن اعتصابی بود که در سال ۱۹۱۳ میلادی انجام گرفت و منجر به بسته شدن کارگاه بدنه سازی شد. در این اعتصاب بدنهسازان ماهر به شیوههای فورد اعتراض کرده و خواستار پرداخت حقوق بهطور سنتی، برمبنای مهارت در کار و تعداد قطعات ساخته شده بودند (فورد درجات و مراتب کارگران انگلیسی را نقض کرده بود و در ترافوردپاک همچون دیترویت آمریکا دستمزدها را بهطور ساعتی حساب میکرد)
از آنجایی که در سیستم تولید انبوهی که فورد بنیانگذارش بود، هر کارگر وظیفهای ساده و مشخصی را بر عهده داشت، مثل جا انداختن چرخها و یا محکم نمودن مهرهها و…. لذا مدیریت شرکت بهسرعت توانست افراد جدیدتر را وارد چرخه تولید کند و در برابر تعطیلی کارگاه بدنه سازی نیز اقدام به ورود بدنههای کامل از دیترویت آمریکا نماید. البته این کار به سبب تعرفهها و خسارتهای ناشی از حملونقل برای فورد گران تمام میشد ولی او این کار را تا زمانی انجام داد که احساس میکرد که کارگران اعتصابکننده تمامی پسانداز خود را خرج نمودند. البته این پایان ماجرا نبود!
در سال ۱۹۱۵ میلادی فورد وارد کار سیاست شد و از آنجایی که به بیطرفی سیاسی اعتقاد داشت، تصمیم گرفت که بهطور خصوصی بین آلمان و بریتانیا صلح برقرار کند. اما در بریتانیا از این کار او برداشت بدی صورت گرفت و او را طرفدار آلمان پنداشتند. به همین خاطر مقاومت عمومی در مقابل محصولات فورد صورت گرفت و بسیاری از روزنامهها از پذیرش آگهی تبلیغاتی محصولات فورد خودداری میکردند. این حوادث باعث شد که کارگران انگلیسی فورد روحیه خویش را از دست بدهند. پس از جنگ جهانی اول هم مشکلات بیشتر شد و بر سر سوخت و قدرت موتور خودروها مالیات وضع شد. بهخصوص در این مورد بر محصولات فورد بسیار سخت گرفته میشد. این عوامل باعث شد که در ترافوردپارک منچستر، فورد تنها با بخشی از ظرفیت خود کار کند. در ضمن کارگران بریتانیایی به سیستم تولید دستی خو کرده بودند و اگر زمانی هم سیستم تولید انبوه فورد را تحمل میکردند به دلیل وجود مدیران شلاق بدست آمریکایی بود. کلاً در این کارخانه، ترکیبی از سیستم تولید انبوه آمریکایی و سیستم تولید دستی انگلیسی برقرار بود و به همین خاطر برخی از کارگران توانستند یکی از ویژگیهای سیستم تولید دستی یعنی پرداخت حقوق بر مبنای قطعه ساخت شده را حفظ کنند و این کاملاً برخلاف سیستم فورد بود که در آن دستمزدها به صورت ساعتی پرداخت میشد. این مسئله موجب شد که عملکرد کارخانه سیر قهقرایی بپیماید و فورد هم این مجموعه را تقریباً به حال خود رها کرده و در مکانی دیگر یک کارخانه جدید احداث نماید. البته این وضع تنها برای فورد ایجاد نشده بود بلکه حتی بنیانگذاران انگلیسی خودروهای MG و آستین هم با مشکلات مشابهی روبرو شدند.
![Integrated Assembly Line 1913](http://www.pedal.ir/wp-content/uploads/MG-UK-assembly-line-1920-500x320.jpg)
![Jaguar drophead coupe 1940](http://www.pedal.ir/wp-content/uploads/Jaguar_drophead_coupe_1940-500x375.jpg)
موریس برای آنکه خودش را از شر کارگران رها کند تصمیم گرفت که تمامی خطوط تولیدی شرکتش را با امکانات آن دوره مکانیزه نماید؛ اما این تلاشها نیز ناکام ماند زیرا تکنولوژی هم نمیتوانست مداخله نیروی انسانی را یکسره نفی کند؛ در واقع، چنین هدفی فراتر از تواناییهای تکنولوژی در آن دوره بود.
هربرت آستین بنیانگذار شرکت آستین موتور هم تجربه مشابهی همانند موریس داشت و او هم نتوانست سیستم انبوه فورد را بهطور کامل در کارخانه خود پیاده کند و بهطور نیمبند موفق به این کار شد. یکی از کارگران این شرکت بعدها در مصاحبهای با یکی از رسانهها چنین گفت:
خوب …آدم برای اینکه وظیفهاش را انجام بدهد وقت زیادی داشت. با یک سرعت معمولی، در هفته ۲ پوند عاید فرد میشد، پس اگر شخص سرعت کارش را افزایش میداد، دستمزد بیشتری دریافت میکرد. بنابراین خط مونتاژ میتوانست با سرعت ۱.۲۵ برابر کار خود را شروع کند…و بعد سرعت به ۱.۵ برابر افزایش پیدا کند یعنی ۳ پوند در هفته. وقتی ما بهسرعت یک برابر و نیم عادت کردیم، مدیریت میخواست آن را به دو برابر برساند. وقتی سرعت ۲ برابر شد، آنها از افزایش سرعت دست برداشتند. دیگر طالب سرعت بیشتر و پرداخت بیشتر نبودند. ولی ما عادت کرده بودیم که خوب تلاش کنیم، بدنهها را بلند میکردیم، میخها را میپراندیم (تا خودروها سریعتر از خط مونتاژ حرکت کنند) و سرعت خط را به ۲.۵ برابر میرساندیم که حدود ۵ پوند در هفته عایدی داشت و این مقدار، آن روزها پول کمی نبود.
این ایده که کارگران کار را سریعتر از نقالههای خط حامل خودروها را به پایان برسانند، امروزه مضحک به نظر میرسد. چنین سیستمی به ناچار اثرات بدی بر کیفیت خودروی تولیدی میگذاشت، ولی آستین راه دیگری برای مدیریت خط نمیشناخت. چنانچه یکی از مدیران ارشد او در دفاع از سیستم پرداخت قطعهای دستمزدها گفت:
اگر انتظار داریم که کارگر بیشتر کار کند، باید دستمزد جداگانهای (پاداش) به او پرداخت. شاید انجام وظیفه روزانه با دستمزدهای ثابت در کارخانههای آمریکایی شدنی باشد ولی این امر نه برای طبقه کارگر انگلستان پذیرفتنی است و نه برای مدیریت آن.
پیامد این سیستم دورگه که به نام سیستم انگلیسی تولید انبوه شناخته میشد، آن کارخانههای انگلیسی بود که هیچگاه از نظر بهرهوری یا کیفیت با کارخانههای ایالاتمتحده برابری نمیکرد. کارخانههای انگلیسی فورد و جنرال موتورز هم جزو همین مجموعهها محسوب میشدند. در حقیقت در بحران مالی سال ۱۹۸۰ میلادی، یعنی ۶۷ سال بعد از ایجاد خط مونتاژ فورد در هایلاند پارک دیترویت آمریکا بود که روور جانشین شرکتهای ادغام شده آستین و موریس، سیستم پرداخت حقوق به شیوه ساعتی و استاندارد را برگزید و توانست از لحاظ بهرهوری با آمریکاییها برابری کند.
بهطور خلاصه اینطور میتوان گفت که غالب کارگران و اکثریت مدیران انگلیسی سیستم تولید انبوه فورد را هضم نکرده و بدون هیچ نوآوری درخوری دهها سال به همان اصول سنتی خود وفادار بودند. یعنی بهجای دستمزد ساعتی، سیستم قدیمی را دنبال میکردند که بر اساس تحویل قطعه و یا ارائه کار بر مبنای مهارت و یا استادکاری بود. از طرفی هم بهجای رعایت اصل یکنواختی سرعت که در خطوط تولید انبوه وجود داشت و لازمه آن نیز بود، گاهی سریعتر از نقالههای حامل خودرو و گاهی کندتر از آن حرکت میکردند که مجموعه این موارد در کیفیت و بهرهوری اثرات نامطلوبی باقی مینهاد. شاید بتوان گفت که از همان ابتدای ورود صنعت خودرو به کشور کره، مدیران و کارگران این کشور بهمراتب بهتر از انگلیسیها سیستم تولید انبوه فورد درک کرده و به کار بستند! سرزمینی که به لحاظ خودروسازی، لااقل نیم قرن عقبتر از بریتانیا بود.
از دهه ۸۰ به بعد هم روند واگذاری برندهای بریتانیایی سرعت بیشتری یافت، زمانی این برندها با هم ادغام و پس از مدتی ورشکست شده و یا تحت کنترل شرکای خارجی و حتی اشخاص خصوصی قرار میگرفتند که شرح تمامی آنها از حوصله این بحث خارج است. در حال حاضر وضعیت مالکیت برخی از خودروسازان بریتانیایی به شرح ذیل است:
آستون مارتین: این شرکت در سال ۱۹۱۳ میلادی توسط رابرت بمفورد و لیونل مارتین تأسیس شد. کمپانی مذکور در حال حاضر به ساخت و عرضه خودروهای لوکس اسپرتی میپردازد. این خودروساز از سال ۱۹۹۴ میلادی تا سال ۲۰۰۷ میلادی تحت کنترل شرکت پرمیر اتوموتیو قرار داشت که خود این شرکت هم یکی از زیرمجموعههای فورد بود. در سال ۲۰۰۷ میلادی، اکثریت سهام آستون مارتین با مبلغ ۴۷۹ میلیون پوند به شرکت کویتی سرمایهگذاری دار، شرکت سهامی ادیم و نیز سرمایهگذار آمریکایی جان سیندرز واگذار شد. البته ناگفته نماند که هنوز هم فورد بخش کوچکی از سهام آن را تحت تملک خود دارد.
خودروسازی MG: این شرکت در سال ۱۹۲۰ میلادی توسط ویلیام موریس و سیسیل کمبر تأسیس شد. در آغاز این کمپانی به تولید خودروهای متوسط و ارزان اسپرتی میپرداخت و تا مدتها هم بین کمپانیهای مختلف دست به دست میشد تا بالاخره در سال ۲۰۰۵ میلادی به کمپانی SAIC چین واگذار شد.
خودروسازی بنتلی: این کمپانی در سال ۱۹۱۹ میلادی توسط والتر اوون بنتلی بنیان نهاده شد. در حال حاضر این شرکت به تولید خودروهای بسیار لوکس و گرانقیمت میپردازد. مجموعه مورد نظر تا سال ۱۹۹۸ میلادی تحت کنترل رولزرویس قرار داشت که در اواخر این سال هم توسط گروه فولکسواگن خریداری شد.
خودروسازی جگوار: این شرکت در سال ۱۹۲۲ میلادی توسط ویلیام لیونز و ویلیام والمزلی تأسیس شد. نام اولیه آن سوالو سایدکار کمپانی بود و به کار تولید اتاقک کنار موتورسیکلت اشتغال داشت. بعد از جنگ جهانی دوم نام این شرکت به جگوار تغییر یافت. در حال حاضر این کمپانی به تولید خودروهای لوکس میپردازد، در سال ۱۹۹۰ میلادی توسط شرکت فورد خریداری شد و تا مدت نزدیک به دو دهه تحت کنترل آن بود. در سال ۲۰۰۸ میلادی این شرکت به همراه لندروور بهطور همزمان به تاتا موتور هندوستان واگذار شد.
لندروور: این کمپانی یکی از باسابقهترین سازندگان خودروهای SUV و شاسیبلند در دنیاست و شاید بشود آن را یکی از پیشکسوتان این عرصه دانست. سابقه تأسیس آن هم به سال ۱۹۴۸ میلادی برمیگردد که توسط موریس فردیناند ویلکس رییس هیئت مدیره و طراح ارشد روور طراحی و خط تولیدش راهاندازی شد. در سال ۱۹۹۴ میلادی شرکت روور توسط ب ام و خریداری شد و از آنجایی که لندروور زیر مجموعه آن محسوب میشد خود به خود به ب ام و ملحق شد. برای اولین بار در سال ۲۰۰۰ میلادی، شرکت ب ام و اقدام به جداسازی این شرکت از روور نمود. در اواخر سال ۲۰۰۰ میلای هم لندروور به عنوان یک برند مستقل توسط فورد خریداری شد. سرانجام فورد دو شرکت زیر مجموعه خود یعنی جگوار و لندروور را به تاتا موتور هندوستان واگذار نمود. تاتا هم این دو برند را با هم ترکیب نمود و گروه جگوار- لندروور را تشکیل داد.
خودروسازی لوتوس: این شرکت در سال ۱۹۵۲ میلادی توسط کالین چاپمن و کالین دیر تأسیس شد. این کمپانی به ساخت خودروهای مسابقهای و اسپرت میپردازد و در حال حاضر بیشتر به ارائه خدمات مشاورهای و مهندسی به دیگر سازندگان خودرو میپردازد. چندی پس از مرگ مالکان اولیه، این کمپانی در سال ۱۹۸۶ میلادی توسط جنرال موتورز خریداری شد. در سال ۱۹۹۳ میلادی به یک تاجر ایتالیایی به نام رومانو آرتیولی واگذار گردید و بالاخره در سال ۱۹۹۶ میلادی عمده سهام آن به کمپانی پروتون مالزی واگذار شد.
مورگان: این شرکت به تولیدهای خودروهای لوکس اسپرتی و با طراحی قدیمی میپردازد. به نظر میرسد این کمپانی از معدود برندهای بریتانیایی باشد که از روند تحولات چند دهه اخیر جان سالم به در برده و هنوز هم توسط خانواده مورگان اداره میگردد. تمامی خودروهای این شرکت هم به صورت دستی تولید میشود. این کمپانی در سال ۱۹۰۹ میلادی توسط فردریک استنلی مورگان تأسیس شد.
این را هم اضافه کنم که شرکت روور از سال ۲۰۰۵ میلادی هیچ نوع خودرویی را تولید نمیکند و کمپانی بریتیش لیلاند هم در سال ۱۹۸۶ میلادی منحل شد.
همانطور که ملاحظه میکنید، در حال حاضر، مالکیت اکثریت برندهای بریتانیایی در دست خودروسازان خارجی میباشد. همین امر هم باعث شد که برندهای مذکور به لحاظ مدیریتی کمی ثبات یابند؛ شاید وجود این وضع موجب گشت که برخی از این برندها به لحاظ کیفی نیز تا حد زیادی بهبود یابند، تا آنجایی که بر طبق یکی از گزارشهای سال ۲۰۱۴ موسسه جی دی پاور به نام VDS یا VEHICLE DEPENDABILITY STUDY که به بررسی کیفیت درازمدت انواع خودرو میپردازد، خودروهای جگوار به لحاظ کیفی پیشرفت بسیاری نموده و در رتبه بالاتری نسبت به برندهایی همچون نیسان، فورد و آئودی و فولکس جای گرفتند؛ گرچه در این بین، خودروهای لندروور رتبه انتهایی جدول از آن خود نمودند.
نوشته و گردآوری: سام کاویانی
علی
۱۹ دی ۱۳۹۳بسیار عالی
sj
۱۹ دی ۱۳۹۳واسه من سوال ک چرا خودروسازهای داخلی با این رکود و مدیریت ورشکست نمیشن؟ی سری میگن دولت حمایت میکنه خوب دولت وقتی واسه خودش سود نداره و همش ضرر چرا حمایت میکنه؟
Ehsan
۱۹ دی ۱۳۹۳این دو شرکت به اصطلاح خصوصی هستند چون در بورسند ، ولی در اصل دولتی هستند ، شاید به خاطر انحصار بازار خودرو و اینکه پول دولت خرجشون میشه که همان پول مردمه برای مردم ضرر داشته باشه ولی برای سهامدارانشون ( که دقیقا مشخص نیست چه کسانی هستند ) منفعت دارند ان هم سالی میلیاردها تومان ، به این کار میگویند پول …. ( جای نقطه چین رو خودتون پر کنید! )
در این بین نقش بانکها رو نباید نادیده گرفت ، بانکها در کشور ما یک پدیده عجیب و غریب هستند ، شما به لیست شرکت های زیر مجموعه بانکها در ایران یک نگاه بندازید( مطمئنم سر درد میگیرید ) متوجه میشوید که من چی میگم ، جالبه که ایران خودرو برای خودش هم بانک داره و از طرف دیگر عمده سهامداران این نوع شرکت ها بانک ها هستند
فرزاد
۱۹ دی ۱۳۹۳روی کاغذ همینیه که شما میگید .
اما وقتی یه خودروساز تسهیلات میلیاردی میگیره ، که خودرو طراحی و تولید بکنه ، بعد یه شرکت چینی میاد ازش شکایت میکنه که این خودرو مال ماست و این شرکت فقط آرم مارو کنده آرم خودش رو بجاش چسبونده ، یعنی اینکه اون شرکت قبل از فرستادن خودرو به بازار سودش رو برده!!!
.
البته اگر اون خودرو وارد بازار بشه و از لحاظ فروش ضرر بده هم به بهانه جلوگیری از ضرر و بیکار نشدن کارگرها یه سری تسهیلات میلیاردی دیگه میگیرن. یعنی رو کاغذ ضرره ولی در عمل سوده خالصه!
.
یک نمونه : کامیون ملی کاوه که با کلی سروصدا رونمایی شد و چینی از آب دراومد!
MAFIA
۱۹ دی ۱۳۹۳اون خودروی آبی پیکان بود بچه ها!!!!!!!!!!
چند تا نویسنده دست اول داریم آقای طهوری آقای انیس حسینی آقای سام کاویانی و احمد جون
بقیه از جمله من زیاد تو نوشتن حرفه ای نیستیم.
سجاد
۱۹ دی ۱۳۹۳فورد avo رو میگی؟؟؟
نوید (6*6)
۱۹ دی ۱۳۹۳مافیا جون الان هدفت این بود که بگی منم می نویسم ؟؟؟؟
شوخی بود به دل نگیر
McLaren Automotive
۱۹ دی ۱۳۹۳کارخانه مکــــــلارن از اتاق عمل بیمارستان های ما تمیز تره :|
4MATIC
۱۹ دی ۱۳۹۳ینی الان جگوار ولندروور برای تاتا موتوره؟؟؟؟پس چه جوری لندرووربرای بی ام و هست؟؟؟
الان بی ام و مالک رولز رولز هستش
حسین
۱۹ دی ۱۳۹۳دقت نکردی، ب ام و لندروور رو به فورد فروخت، فوردم دادش به تاتا
4MATIC
۱۹ دی ۱۳۹۳اگه MGمال سایک چینه پس چه جوری ام جی 6 توبریتانیا هم ساخته می شه؟؟
علیرضا
۱۹ دی ۱۳۹۳ماشینای ام جی در حال حاضر برای خود انگلیس با فرمون سمت راست در کارخونه ام جی در بیرمنگهام تولید میشه و در چین با فرمون سمت چپ برای بقیه دنیا. سال گذشته هم یک کارخونه برای تولید ام جی در تایلند افتتاح شد.
4MATIC
۱۹ دی ۱۳۹۳تو ماشینای انگلیسی عاش جگوار وبنتلی هستم
farzam
۱۹ دی ۱۳۹۳داداش منم کلا عاشق انگلیس ام. فقط ماشیناشونو ببینی(اینایی که الان میسازن):
مک لارن
نوبل
آریل
BAC
کترهام
خودروهای فرمول ۱ ویلیامز
بنتلی
مورگان
جگوار
لندروور
لوتوس
استون مارتین
خداوکیلی اگه از آلمان و آمریکا بهتر نباشن بدتر نیستن
به خصوص مک لارن. ماشینای مک لارن همه ۰-۱۰۰ ها زیر ۳.۵ ثانیست موتور هاشون ۳.۸ لیتری تویین توربو (قبول دارم اسطحلاکش بالاست) اون وقت مصرفشون از سمند EF7 ( به قول خودشون موتور ملی) ۲۰۶ و پراید با اون یه ذره موتورش کمتره
مرتضی
۲۰ دی ۱۳۹۳طبق این نوشته ها انگلستان از اولشم هیچی نبود فقط مثل ایران پاشو تو یه کفش کرده بود که میخوام ماشین بسازم!!
زیگما
۱۹ دی ۱۳۹۳شرکت لیلاند تراک که برخی از کامیون هاش هنوز هم در ایران دیده میشه، پس از دست به دست های فراوانی که شد در نهایت امروز در دست شرکت امریکایی پکار قرار داره و با شرکت داف(دیگر زیر مجموعه پکار) ترکیب شد.
صنعت خودروسازی بریتانیا بیش از آنچه به خاطر این مسائل شکست خورده باشه، به خاطر سیاست های اقتصادی زمان مارگارت تاچر شکست خورد
سیستم مالیات ضعیف و نامنظم، بیش از حد ارزش نهادن به اتحادیه های کارگری و دادن اختیارات زیاد به اون ها از جمله دلایل دیگر شکست خودروسازان بریتانیایی هست.
زیگما
۱۹ دی ۱۳۹۳جناب کاویانی قسمت دوم مدیریت تویوتا پس کی میاد روی سایت؟ما منتظریم :D
حسین
۱۹ دی ۱۳۹۳درود. زیگما یادمه یه بار گفتی که انگلستان عمدا صنعت خودروی خودش رو خراب کرد و اقتصادش رو به یه سمت دیگه برد. یه بار دیگه توضیح میدی؟؟
فرید حنیفه زاده
۱۹ دی ۱۳۹۳تشکر ویژه از سام عزیز . مطلب جامع و کامل بود
سام عزیز موفق و پیروز باشی ☺
سام
۱۹ دی ۱۳۹۳با سلام
لطف داری فرید جان،انجام وظیفه بود. من هم برایت آرزوی سعادت و بهروزی می کنم.هر جا هستی کامیاب و موفق باشی.
سجاد
۱۹ دی ۱۳۹۳دمت گرم داش سام … خیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی فوق العاده بود مطلب // دقیقا اون زمانی که ما داشتیم سر حاکمیت و تسلط کشور با خودمون و خارجی ها می جنگیدیم ، فورد شعبه دوم خودش رو به انگلستان برده !! یعنی اونقدر به کار خودش اطمینان داشته که رفته اون سرِ دنیا بین چندتا کله گنده و کارگرای سنتی ، کارخونه تاسیس کرده و استقامت کرده تا به این جایی که الان هست رسیده
خیلی جالبه .. انگار تو ایران هم الان همین وضع پیش اومده . یعنی فقط کمیت و تعداد ساخت و قطعات اهمیت پیدا کرده ولی کیفیت محصول نهایی که به دست مردم میرسه ،اصلا اهمیت نداره /// ای کاش یه سرمایه گذار دیوونه (!) بیاد این ایران خودرو و سایپا رو جارو کنه ببره واسه خودشون !!!
فقط من یه سوالی داشتم ؛ الان مکلارن هم زیرمجموعه ای از شرکت دیگه ای هست یا برای خودش مستقل کار می کنه ؟؟؟ آخه یه زمزمه هایی مبنی بر خرید مکلارن توسط پورشه شنیدم که به صحت ـش اطمینان ندارم.
سام
۱۹ دی ۱۳۹۳با سلام
با سپاس از لطف و محبت بی شائبه شما دوست عزیز، در حال حاضر طبق مندرجات ویکی پدیا انگلیسی مالکیت خودروسازی مک لارن به شرح ذیل می باشند:
1- MCLAREN GROUP با 41 درصد سهام
2- حمد بن عیسی پادشاه بحرین با 41 درصد سهام
3- پیتر لیم سرمایه گذار سنگاپوری با 18 درصد سهام
علیرضا
۱۹ دی ۱۳۹۳پورشه خودش زیر مجموعه فولکس واگن هستش! اونوقت چجوری میتونه یه کمپانی دیگه رو بخره؟
روانی
۱۹ دی ۱۳۹۳این مقاله نشون داد کاری که امروز انجام میشه ممکنه چند دهه بعد یا حتی یه قرن بعد نتایجش مشخص بشه
tadano
۱۹ دی ۱۳۹۳این نشون میده به غیر از مدیریت , فرهنگ کار در یک کشور بسیار مهمه, وقتی افتخار کارگر ایرانی این باشه که اینقدر سرکار جدول حل میکنیم که شدیم شکل جدول یا کارمون خیلی خوبه همش بیکاریم. نتیجه مشخصه , حالا این فرهنگ رو شما با مدیریت کلنگی جمع کن اگه گفتی چی میشه؟ آفرین ایران خودرو!!!
حسین
۱۹ دی ۱۳۹۳من مصاحبه با کارکنان فراری رو دیدم… میگفتن باعث افتخارمونه که اینجا کار میکنیم، یکیشون میگفت وقتی موتور ماشینو مونتاژ میکنم از روح و جون خودم براش مایه میذارم!!
اونجا بود که فهمیدم چرا بعضی از ماشینا روح دارن…
… شما به روح ماشینا اعتقاد دارین؟
Mostafa&S
۱۹ دی ۱۳۹۳آقای کاویانی خسته نباشید میگم به خاطر مطلب خوبتون
خیلی کامل و دقیق بود
سام
۱۹ دی ۱۳۹۳با سلام
خواهش می کنم مصطفی عزیز،لطف داری شما
یه پسر
۱۹ دی ۱۳۹۳با این حساب انگلیس هر چی داشته باخته
یه جا خونده بودم که تو انگلیس هیشکی نمی تونه یک ملک رو کاملا بخره و فقط سرقفلی ش رو داره علتشم اینه که مهاجرین یا تبعه های خارجی نتونن منطقه ای بگیرن یا !! بیخیال
بهزاد
۱۹ دی ۱۳۹۳از جناب سام تشکر به خاطر مقاله زیباشون.
بررسی این رویدادها از دید مدیریتی فقط یک بخش از این پازل شکست را کامل میکنه و بسیاری از عوامل روی میده تا در نهایت یک بخش یا بخشهایی از صنایع یک کشور دچار رکود یا شکست میشه.
بعد از گذشت سالها و اصلاح قوانین هم اینک وضعیت تولید خودرو در انگلیس بدون در نظر گرفتن مالکیت برندها و خودروسازان خارجی که در اونجا تولید دارند خوب شده و چرخهای صنایع خودروسازی اعم از کوچک و بزرگ در حال فعالیت هست.
سام
۱۹ دی ۱۳۹۳با سلام
خواهش می کنم دوست عزیز، لطف داری شما.
کافر مقدس
۱۹ دی ۱۳۹۳الان دیگه برندی تو دنیا جز برند سایپا و ایران فروغون معنی نداره . . .
البته زمانی که لند روور دست فورد بود خعلی از اروپایی ها ازش بهره بردن . . . خیلی ها اولین SUV شونو ساختن!!
GT 500
۱۹ دی ۱۳۹۳آستون:لوکس د این حال سریع.
بنتلی:رقیبی خوب برای آستون و رولز رویس.
جگوار:از e-type افسانه ای تا f-type.
مورگان:زنده نگه دارنده ی خودرو های کلاسیک.
لندرور:روح خوردرو های آفرود
نتیجه:همه رو میخوام.
Ehsan
۱۹ دی ۱۳۹۳در حقیقت میتوان گفت اصرار بر روش های اشتباه و عدم مدیریت درست در تصحیح این روش های اشتباه باعث از هم پاشیدن صنعت خودروسازی انگلیس شد
البته به قول یکی از دوستان فرهنگ کار کردن هم بی تاثیر نبوده
پس خدایا ازت سپاسگزاریم که به کشوری همچون ما نفت دادی ، چون اگر نداده بودی با این وضع فرهنگ کار کردن و اون مدیریت فوق العاده از نوع مدیریت جهانی ، ماالان خیلی عقب تر بودیم ، هر چند که الان هم فروش نفتمون کم شده و هم اینکه همون قدر هم که میفروشیم ارزون شده ، پس باید یک تحول در اقتصادمون به وجود بیاوریم و از انجا که ما ایرانی ها خودمون رو میشناسیم حتی اگر عزمی هم در این رابطه داشته باشیم این کار 100 سالی طول میکشه مگر اینکه جو بگیرمون
ehsan
۱۹ دی ۱۳۹۳سلام
میخوام ی ام جی 6 بخرم به نظرتون به دست جینی ها افتاده کیفیتشو از دست نداده
کسی اطلاع داره ار کیفیتو کاراییشون؟
ممنون
حسین
۱۹ دی ۱۳۹۳درود. تا اونجایی که من اطلاع دارم کیفیت خوبی دارن و هنوز با استاندارد های MG تولید میشن نه استانداردهای چین اما بازار دست دومش فکر کنم خوب نباشه. دوستان اگه اشتباه میکنم شما درستشو بگین. توی مجله ماشین هم مقایسه شده بود با مگان که نوشته بود از مگان نرمتره.
علیرضا
۱۹ دی ۱۳۹۳ام جی 6 اولین محصول ام جی بود که پس از احیای این برند توسط سایک موتورز چین، در انگلستان تولید شد. کارای طراحی و مهندسی ام جی همگی در مرکز تحقیقات سایک موتور در انگلستان انجام میشه که یکی از بزرگترین مراکز تحقیقات و مهندسی خودرو در انگلیسه. در نتیجه کیفیت اون بسیار بالاست و تازه گارانتی 5 ساله هم داره. از طرف دیگه ام جی 6 با بهره گیری از تکنولوژی بسیار بالا، میتونه در عین مصرف معقول و نه چندان بالا، شتاب و هندلینگ بالایی رو ارایه کنه. تنها مشکلی که ممکنه با این ماشین داشته باشین اینه که به دلیل اینکه ام جی هنوز توی ایران زیاد شناخته شده نیست، در هنگام فروش کمی سخت تر از کیا و هیوندای به فروش میره. اما شتاب، هندلینگ و امکانات بسیار خوبی نسبت به قیمتش داره.
سیاوش
۱۹ دی ۱۳۹۳آمریکا یعنی مهد مدیریت دنیا واقعا آدم شاخ درمیاره از کاهایی که می کنن.
همیشه 20 ساله بعد و نگاه می کنند.
4MATIC
۱۹ دی ۱۳۹۳دو ماه پیش یه مورگان گذرموفت ازنتدیک دیدم مشکی بود
نوید (6*6)
۱۹ دی ۱۳۹۳خسته نباشه دلاور
نوید (6*6)
۱۹ دی ۱۳۹۳منظورم این بود که خسته نباشی
نباشه اشتباه تایپی بود
اگه دوباره دیدیش سلام ما رو هم برسون
جاويد
۲۰ دی ۱۳۹۳پیکان را هم دریابید که اصالت انگلیسی داشت. چه کسی پیکان را به ایرانی ها قالب کرد؟